خارگ نیوز: نمایش «جنگ بازی» به کارگردانی عبد بناری در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان به صحنه میرود.
به گزارش خارگ نیوز، «جنگ بازی» به نویسندگی حسن حاجت پور و کارگردانی عبد بناری از جزیره خارک این روزها میهمان سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان است.
«جنگ بازی» اثری که تولید جزیره خارک است با تهیهکنندگی پانتهآ بهرام تا پایان آبان ۹۸ مهمان تهرانی ها خواهد بود.
بنابر اعلام روابط عمومی اثر هنرمندان جزیره خارک و استان بوشهر کوشیدهاند با درامی که طرح و پلاتی ساده دارد، نمایشی مواج و ریتمیک اجرا کنند. نمایشی که رنگ و بوی بومی و روح ساده و پر صداقت مردمان جنوب کشور، آن را به داستانی جذاب و دوستداشتنی برای مخاطب تبدیل میکند. بار عاطفی داستان زیاد است؛ جانمایه کودکی و قصهای متناسب با دنیای مخاطبان کودک و نوجوان بر این بار عاطفی افزوده و این مهم در بازی بازیگران نمود پیداکرده است.
جواد وزیری، زینب فخار، فرید عرب زاده و مهسا انتشاری در این نمایش بازیهای پویا، دینامیک و قابل باوری برای تماشاگران ارائه میدهند. تکتک بازیگران نمایش جنگ بازی در حد استاندارد و در منتهای تلاش، نقشهایشان را با استفاده از تواناییهای ذاتی خودپرداخت میکنند.
این گزارش میافزاید نمایش «جنگ بازی» اثری انرژیک است و این انرژی بالفعل نمایش در ۵۰ دقیقه ای که برای مدت زمان کار تنظیم شده، مثل جریانی ساختاری تکتک عناصر اجرایی از بازیگری و نور و موسیقی را در بر گرفته است. موسیقی این نمایش نیز بسیار خاص، زیبا و در عین حال محوری است.
موسیقی ای که سازهای شناسنامه دار بوشهر بر آن مهر تولید خاص آن دیار را زده اند. نقش محوری موسیقی را درست در دقایق اوج، فراز و فرود داستان حس می کنیم که در خیلی از موارد به زبان اصلی اجرا تبدیل می شود و ترسیمی حسی و روحی و روانی از حالات شخصیت های داستان و حس و حال قصه و اتفاقات و رویدادهای نمایش ارائه می دهد؛ زمانی که موسیقی شاد است و به شدید ترین ضرباهنگ می نوازد؛ یا زمانی که به غم می رسد و به سوزناک ترین لحن ندا سر می دهد.
و در نهایت، باز باید بر این نکته تأکید کنیم که نمایش «جنگ بازی» اثری اصیل است.
عین یک فیلم، یا رُمانی خاص، برشی از زندگی، زبان و ذهن انسان معاصر جنوب کشور ما، به ویژه بوشهر و بالاخص جزیره خارک را نشان می دهد. انسانی که کودکی هایش در زیر بمب های دوران جنگ و انفجار ترکش خمپاره به یک تراژدی فراموش نشدنی شبیه است و حالا در بزرگسالی اش با چهره ای مبهوت و چشم هایی غمگین از یادآوری خاطرات و کودکیِ گذشته به آینده و افق دوردست می نگرد