خارگ نیوز: سرنوشت دو شورا؛ یکی ۱۷ ماه پس از تاسیس، موفق به انتقال کامل قدرت به نظام سیاسی جدید می شود و دیگری بعد از هشت روز نتوانست عهدهدار تمام وظایف و اختیارات مقام سلطنت شود. یکی بدون کمترین تجربه، نظام سیاسی جدیدی را مشروعیت بخشید و دیگری با داشتن کارکشته ترین سیاستمداران روزگار نتوانست از سقوط رژیم سیاسی تحت امرش جلوگیری کند.
به گزارش خارگ نیوز، امروز بیست و سوم دی ماه سالروز تاسیس شورای سلطنت به دستور محمدرضا پهلوی است، شورایی که تصمیم داشت موقعیت متزلزل آخرین شاه ایران را با انتقال مسالمت آمیز قدرت به شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر رژیم استحکام ببخشد اما استعفای غافلگیر کننده و زودهنگام رییس شورا در اول بهمن ۱۳۵۷ و غیرقانونی دانستن این شورا توسط وی، آرزوی شاه و دربار و حامیان آمریکایی و غربی رژیم سلطنت را برای همیشه بر باد داد.
شورای سلطنت در حالی تشکیل شد که امام خمینی (ره) یک روز قبل از آن در ۲۲ دی ۱۳۵۷ دستور تشکیل شورای انقلاب اسلامی را در قالب بیانیه ای چهار بندی صادر کرده بودند.
ایشان در بند اول بیانیه چنین تاکید کردند: «به موجب حق شرعی و بر اساس رأی اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران که نسبت به اینجانب ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف اسلامی ملت، شورایی به نام «شورای انقلاب اسلامی» مرکب از افراد باصلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق موقتاً تعیین شده و شروع به کار خواهند کرد. اعضای این شورا در اولین فرصت مناسب معرفی خواهند شد. این شورا موظف به انجام امور معین و مشخصی شده است؛ از آن جمله مأموریت دارد تا شرایط تأسیس دولت انتقالی را مورد بررسی و مطالعه قرار داده و مقدمات اولیۀ آن را فراهم سازد.»
ماجرا از چه قرار بود؟
با شدت گرفتن مبارزات عمومی مردم و التهابات سیاسی پی در پی در ماههای پایانی عمر سلطنت به خصوص شدت گرفتن برخوردهای خونین و کشتار بی رحمانه مردم توسط عوامل امنیتی و نظامی رژیم پهلوی از یک سو و عملکرد نامناسب و ناکارآمدهای مستمر دولتهایی که بیش از یکی دو ماه دوام نمی آوردند، محمدرضا شاه به این فکر افتاد تا به پیشنهاد علی امینی، سیاستمدار کارکشته دربار که بارها و بارها پیشنهاد تشکیل شورای سلطنت را مطرح کرده بود، به طور جدی فکر کند.
ایده و پیشنهاد تشکیل شورای سلطنت از دوره نخست وزیری جعفر شریف امامی یعنی از شهریور ۱۳۵۷ به بعد، سر زبانها افتاد اما شاه تمایلی به اجرای این ایده نداشت. با شدت گرفتن چالشهای سیاسی رژیم پهلوی به خصوص در ماههای آبان و آذر ۱۳۵۷، علی امینی مشاور مورد اعتماد محمدرضا برای چندمین بار از شاه خواست به تشکیل شورای سلطنت رضایت دهد. امینی حتی پیشنهاد داد اعضای شورای سلطنت نباید وابستگی آشکار سیاسی و فکری به دربار پهلوی داشته باشند، اما محمدرضا شاه تا ۲۳ دی ماه ۱۳۵۷ که همه چیز را از دست رفته دید، تن به این پیشنهاد نداد.
با گسترش توفان انقلابی مردم به ویژه پس از راهپیمایی بزرگ تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷، شاه به امینی متوسل شد تا طرح تشکیل شورای سلطنت را پی بگیرد. مشاور امین دربار هم در اولین اقدام گروهی از چهرههای سیاسی - مذهبی شاخص انقلابی و برخی افراد خوشنام را برای عضویت در شورای سلطنت شناسایی کرد اما هیچ یک از چهرههای انقلابی احزاب و گروههای سیاسی حاضر به عضویت در این شورا نشد.
اعضای شورای سلطنت چه کسانی بودند؟
شاه وقتی عدم همراهی جریان های سیاسی روزگار خود را دید، برای بیشتر از دست ندادن زمان، شاپور بختیار نخستوزیر، محمد سجادی رییس مجلس سنا، جواد سعید رییس مجلس شورای ملی، سیدجلال الدین تهرانی نایب تولیت حرم رضوی، محمدعلی وارسته وزیر دارایی اسبق، عبدالله انتظام رییس هیأت مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران، علیقلی اردلان وزیر دربار شاهنشاهی، عبدالحسین علیآبادی فرد دادستان سابق و ارتشبد عباس قرهباغی رییس ستاد ارتش را به عنوان شورای سلطنت معرفی کرد و در اولین جلسه شورا که با حضور محمدرضا پهلوی برگزار شد، سیدجلال تهرانی از نیروهای ملی - مذهبی و نایب تولیت حرم رضوی را به عنوان رییس این شورا انتخاب کرد.
شاه که تشکیل شورای سلطنت را نقطه امیدی برای احیای نظام سلطنتش فرض می کرد، سه روز بعد، ایران را ترک کرد اما غافل از اینکه رهبر هوشیار و زیرک انقلاب اسلامی، اول شورای سلطنت را غیرقانونی اعلام و خلع ید می کند و برای همیشه تاریخ به نظام سلطنت پایان می دهد.
با خروج شاه از ایران، شورای سلطنت عهدهدار تمام وظایف و اختیارات مقام سلطنت شد اما رهبر فقید انقلاب اسلامی دو روز پس از خروج شاه از کشور طی سخنانی، شورای سلطنت را غیرقانونی خواند و دخالت اعضای شورا در امور کشور را جرم دانست و از اعضای شورا خواست به سرعت از این شورا کنارهگیری کنند. (نسرین خدایاری، شکلگیری و فروپاشی شورای سلطنت؛ تیر خلاص بر پیکر رژیم شاهنشاهی، جامجم، ۳/ ۱۱/ ۸۴، ص ۱۱.)
عاقبت اعضای شورای سلطنت چه شد؟
سیدجلال الدین تهرانی
بازخوای زندگی و سرنوشت اعضای شورای سلطنت بسیار جالب است.
نخستین فردِ شورای سلطنت یعنی رییس شورا، سیدجلال الدین تهرانی بود. وی متولد سال ۱۲۷۵ در تهران و فرزند سیدعلی شیخالاسلام مرندی بود که لقب «شیخ الاسلام» را از مظفرالدین شاه گرفته بود. تهرانی ستارهشناس، ریاضیدان و سیاستمدار بود و در چند کابینه پهلوی دوم مناصب وزارت پست و تلگراف و تلفن، وزیر مشاور دربار و چند دوره سناتور مجلس سنا بود.
علت انتخاب به عنوان رییس شورای سلطنت این بود که علاوه بر تحصیل دروس حوزوی، با برخی روحانیون رابطه خوبی داشت و نائبالتولیه حرم رضوی بود.
وی سرانجام در سال ۱۳۶۶ در سن ۸۸ سالگی در منزل مسکونی اش در شانزه لیزه فرانسه چشم از دنیا فرو بست. جسد تهرانی در سال ۱۳۷۰ به ایران منتقل و در مهر ماه همان سال در کنار قبر مادرش در حرم امام رضا(ع) حد فاصل رواق دارالحفاظ و رواق دارالسیاده به خاک سپرده شد.
محمدعلی وارسته
نایب رئیس شورای سلطنت بود. وی در کابینه شش نخست وزیر رژیم پهلوی وزیر دارایی، پست و تلگراف و تلفن و بهداری بود. او بهعنوان یکی از اعضای اصلی و یاران و همفکران دکتر محمد مصدق، در مذاکرات ملی شدن صنعت نفت ایران شرکت داشت. وارسته در دوره دوم مجلس سنا بعد از سال ۱۳۳۲ نماینده مجلس شد و به نیابت ریاست رسید. وی سالها مغضوب شاه بود اما شاه او را به عضویت شورای سلطنت درآورد.
وارسته بعد از انقلاب در ایران ماند و در روز چهارشنبه ۲۸ دیماه سال ۱۳۶۷ در سن ۹۴ سالگی در تهران درگذشت.
محمد سجادی
محمد سجادی، رییس وقت مجلس سنا در دولتهای مختلف رژیم پهلوی در پستهای دولتی نایب رییسی مجلس سنا، وزیر راه، اقتصاد و دارایی، وزیر دادگستری، مشاور و جانشین نخست وزیر و شهردار تهران خدمت کرد.
او بعد از انقلاب از ایران نرفت و در سال ۱۳۶۶ بر اثر بیماری درگذشت.
جواد سعید
رییس مجلس شورای ملی بود. در سال ۱۳۰۱ در ساری به دنیا آمد و در بیست و یکمین دوره مجلس شورای ملی به نمایندگی مردم ساری وارد مجلس شورای ملی شد و به عضو هیات رییسه این مجلس درآمد. سعید در دورههای بیست و دوم تا بیست و چهارم این مجلس نیز نماینده مردم ساری بود و به ریاست مجلس شورای ملی هم رسید.
البته سعید در مجلس مؤسسان سوم در سال ۱۳۴۶ نماینده و عضو هیات رییسه این مجلس هم بود. وی پنج روز قبل از انحلال حزب رستاخیر در سال ۱۳۵۷، دبیرکل این حزب بود. سعید پس از بالا گرفتن اعتراضات و برکناری عبدالله ریاضی، رییس مجلس شورای ملی شد.
جواد سعید با پیروزی انقلاب دستگیر و با حکم حجتالاسلام صادق خلخالی اعدام شد.
عبدالله انتظام
وزیر امور خارجه دولتهای زاهدی و علاء بود وی در دوره ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۲ بهعنوان رییس هیات مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران فعالیت داشت.
انتظام پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران زندانی نشد. او در سال ۱۳۶۲ در تهران فوت کرد.
علیقلی اردلان
در سال ۱۲۸۰ در تهران متولد شد و در سال ۱۳۰۲ به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و در سال ۱۳۳۴ در کابینه حسین علاء به سمت وزارت مشاور و سپس وزیر صنایع و معادن و وزیر امور خارجه منصوب شد. در سال ۱۳۳۷ به سمت سفیر کبیر ایران در آمریکا تعیین شد، مدتی بعد به سفارت ایران در شوروی و پس از آن به سفارت ایران در آلمان منصوب و در نهایت بازنشسته شد. وی در مهر ۱۳۵۷ به جای امیرعباس هویدا به سمت وزیر دربار منصوب شد.
اردلان آخرین وزیر دربار ایران بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی بازداشت و به چند سال زندان محکوم شد. وی پس از آزادی از زندان به آمریکا مهاجرت کرد و در ۱۳۶۴ درگذشت.
عبدالحسین علیآبادی فرد
حقوقدان، دادستان کل کشور و عضو هیات خلع ید در زمان نخست وزیری دکتر محمد مصدق بود. وی لیسانس حقوق خود را از مدرسه حقوق و علوم سیاسی دریافت و برای ادامه تحصیل به دانشگاه پاریس رفت و در رشتههای حقوق مدنی و فلسفه مدرک دکتری گرفت.
علیآبادی در سال ۱۳۶۶ در ایران درگذشت و اموال خود را وقف کرد.
ارتشبد عباس قرهباغی
عباس قرهباغی در سال ۱۲۹۷ در محله یکه دکان تبریز متولد شد.
منشی ولیعهد، فرماندهی دانشگاه نظامی، ریاست دادگاه تجدیدنظر ویژه دادرسی ارتش، فرماندهی لشکر پیادهٔ گرگان، فرماندهی لشکر یکم گارد سلطنت، ریاست ستاد نیروی زمینی، فرماندهی سپاه غرب در کرمانشاه، فرماندهی ژاندارمری کل کشور، وزیر کشور و رییس ستاد ارتشداران از جمله پستهای سازمانی وی در حکومت پهلوی بود.
قره باغی یک روز پس از پیروزی انقلاب ایران در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ در منزل یکی از دوستانش مخفی شد و پس از ۱۴ ماه زندگی مخفی و تغییر محل اختفا با گذرنامه جعلی از فرودگاه مهرآباد فرار کرد.
وی در ۲۲ مهر ۱۳۷۹ بر اثر ابتلا به بیماری سرطان در پاریس درگذشت.
شاپور بختیار
در سال ۱۲۹۴ شمسی در ایل بختیاری و در خانواده ای که از دوره شاهان صفویه ریاست ایل را بر عهده داشتند، از محمدرضا معروف به «سردار فاتح» و ناز بیگم به دنیا آمد. مادر شاپور در هفت سالگی فوت کرد.
وی تحصیلات ابتدایی را در خانه پدری و دوران دبیرستان را تا کلاس سوم در اصفهان سپری کرد پس از آن برای ادامه تحصیل به بیروت لبنان رفت و از یک مدرسه شبانه روزی فرانسوی دیپلم متوسطه گرفت.
پدرش در ۱۹ سالگی شاپور به همراه چند تن از سران ایل بختیاری به اتهام مبارزه علیه پهلوی اول اعدام شد و شاپور به دلیل این اعدام در سال ۱۳۱۳ به تهران برگشت اما در سال ۱۳۱۵ بار دیگر تهران را ترک کرد و این بار به پاریس فرانسه رفت و در این کشور سه لیسانس در رشته های حقوق قضایی، فلسفه و علوم سیاسی گرفت و سپس در رشته اقتصاد عمومی تحصیل کرد.
وی از اعضای جبهه ملی بود که با پذیرش پست نخست وزیری رژیم پهلوی، به این جبهه پشت کرد و شورای مرکزی جبهه ملی ایران به دلیل زیر پا گذاشتن انضباط سازمانی و بی توجهی به مصوبات شورای مرکزی درباره غیرقانونی بودن رژیم سلطنت و اجازه نگرفتن از شورای مرکزی جبهه ملی برای پذیرش پست نخست وزیری، اخراجش از حزب به رأی گذاشته شد و بدون رای مخالف و با رای قاطع اعضا از این جریان سیاسی اخراج شد.
دوره نخست وزیری بختیار بیشتر از ۳۷ روز طول نکشید و در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ سقوط کرد. وی با کمک یکی از دوستانش با عوامل داخلی موساد ارتباط گرفت و با دریافت پاسپورت فرانسوی در لباس مبدل از ایران خارج کند.
وی ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ به دست عوامل ناشناس در فرانسه به قتل رسید.