خارگ نیوز: در یکی از روزهای گرم تابستان و در حالی که دمای هوا ۴۰ درجه را رد کرده و رطوبت هوا بیش از ۹۰ درصد بود، پا به جزیره خارک گذاشتیم...
به گزارش خارگ نیوز، در یکی از روزهای گرم تابستان و در حالی که دمای هوا ۴۰ درجه را رد کرده و رطوبت هوا بیش از ۹۰ درصد بود، پا به جزیره خارک گذاشتیم: «من از آنهایی که در جزیره خارک مشغول خدمت هستند، بسیار تشکر میکنم و امیدوارم خداوند تبارک و تعالی زحمات و خدمتهای آنها را قبول فرماید/ بخشی از سخنان حضرت امام خمینی(ره) در جمع مردم جزیره خارک، حسینیه جماران – تیرماه ۱۳۶۴) با خواندن این جملات از سالن انتظار فرودگاه کوچک خارک به سمت ماشینی میرویم که برایمان آماده کرده بودند؛ یکی از مهمترین پایانههای نفت جهان در این جزیره آرام گرفته است، جزیرهای که ۹۰ درصد صادرات نفت ایران از آن انجام میشود و با توجه به حساسیت و اهمیت این جزیره، ورود افراد عادی و افرادی که در جزیره سکونت ندارند، محدودیت دارد و باید مجوز لازم را بگیرند. ما هم با مجوز وارد شدیم. هوا اما بس ناجوانمردانه گرم است.
** جزیره مرجانی خارک حدود یک میلیون سال پیش در اثر حرکات تحتالارضی (زیز زمینی) بهوجود آمده است. این جزیره که حدود ۳۵ کیلومتر از ساحل گناوه فاصله دارد، از نظر تقسیمات کشوری از توابع شهرستان بوشهر است. ارتفاع جزیره از سطح دریا حدود ۳ متر و آب و هوای آن مرطوب و بیشتر با بادهای شرجی همراه است. به علت نزدیکی به مناطق نفتخیز، موقعیت خوب دریایی و عمق مناسب برای پهلوگیری نفتکشهای عظیم، جزیره خارک مناسبترین مکان برای صدور و بارگیری نفت خام تشخیص داده شد و پس از امضای قرارداد با کنسرسیوم نفت، در سال ۱۳۳۷ نخستین اقدامهای پروژه ساخت اسکلههای بارگیری و مخازن ذخیرهسازی نفت خام در آن آغاز و نخستین قطره نفت خام در سال ۱۳۴۰ وارد این جزیره شد.
** اقامتگاه شرکت ملی نفتکش ایران در جزیره خارک نخستین مقصد سفرمان بود؛ برای انجام تست کرونا و صرف صبحانه. کمتر از یک ساعت آنجا ماندیم و پس از آن به سمت شناوری رفتیم که قرار بود ما را به نفتکشِ... (Very Large Crude Carrier) که در آبهای خلیج فارس لنگر انداخته بود، برساند. بوی نم، فضای داخل شناور را پُر و نفس کشیدن را سخت کرده بود، روی عرشه هم گرمای شدید و رطوبت بالا بیداد میکرد. به ناچار نم فضای داخل شناور را انتخاب کردیم. نیم ساعت کمتر به مجاورت نفتکش شرکت ملی نفتکش ایران که در آبهای خلیج فارس آرام گرفته بود، رسیدیم. برای رسیدن به عرشه نفتکش باید از بیش از ۵۰ پله سیار بالا میرفتیم. پایان پلهها کاپیتان اردشیر جلالی ۴۹ ساله به همراه تعدادی از کارکنان کشتی در بخشهای مختلف برای استقبال ایستاده بودند.
** با خوشامدگویی کاپیتان جلالی وارد این نفتکش شدیم با ۳۳۳ متر طول، ۶۰ متر عرض، ۳۰ متر ارتفاع، ۲۲ متر آبخور و معادل ۲ میلیون بشکه ظرفیت. روی عرشه سبزرنگ نفتکش پمپها و لولههایی با قطر و اندازههای مختلف خودنمایی میکرد. رنگ سبز عرشه اما مانع از انعکاس نور و آزار چشم بود، با وجود این، نزدیکی به خورشید گرما را دوچندان کرده بود. بیشتر از ۲۰ دقیقه نتوانستیم روی عرشه کشتی بمانیم، با سرعت خودمان را به بریج یا پل فرماندهی رساندیم، در حالی که تقریباً لباسهایمان خیس و صورتهایمان قرمز شده بود. بریج در واقع ایستگاه فرماندهی کشتی است. در بریج حرکت کشتی از طریق تجهیزات ناوبری کنترل میشود. کنترل ماشینآلات روی عرشه، موتور اصلی کشتی و سیستم ناوبری از طریق بریج است. کنترل سرعت و جهت کشتی (ناوبری)، نظارت بر شرایط آب و هوایی و دریایی، هدایت و تثبیت موقعیت کشتی روی آب و تسهیل ارتباطات داخلی و خارجی از کارکردهای دیگر پل فرماندهی است.
** پس از وقفه حدود یکساعته به اقامتگاه کاپیتان جلالی میرویم؛ «اردشیر جلالی هستم، متولد ۱۳۵۲ در شهرستان سیاهکل با ۲۳ سال سابقه کار. شغل دریانوری را خیلی دوست دارم، چون هرچه در زندگی خواستم، به من داده است. سه فرزند دارم و عاشق خانوادهام هستم. وقتی به دیدار خانواده میروم حتی در کوچکترین کارها همسرم را همراهی میکنم.» کاپیتان جلالی همسرش را دریادل توصیف میکند و پیمودن مسیر شغلیاش را بدون همراهی همسرش غیرممکن میداند و درباره نگاه مردم به شغل دریانوردی میگوید: «واقعیت این است افراد معدودی با شغل دریانوردی پیش از حادثه سانچی آشنا بودند. سال ۷۰ که شغل دریانوردی را انتخاب کردم بسیاری گمان میکردند وارد نیروی دریایی شدهام. شغل دریانوردی هم همانند دیگر مشاغل سختیها و شیرینیهایی دارد، اما بزرگترین سختی شغل دریانوردی؛ نبودن در شادی یا غم نزدیکانشان است.»
** یک روز کاری در نفتکش چگونه سپری میشود؟ کاپیتان جلالی میگوید: «۲۸ نیروی این نفتکش در سه بخش عرشه، موتورخانه و آشپزخانه فعال هستند. کارها بهصورت شیفتی انجام میشود و هر شیفت بهطور معمول چهار ساعته است. زمان کاری هر شخص در طول روز ۸ تا ۱۰ ساعت است و در وقت آزاد میتوانند از امکانات ورزشی موجود در کشتی هم استفاده کنند.» صحبت از ورزش که به میان آمد از کاپیتان پرسیدیم آیا فوتبالی هستید و اگر هستید طرفدار چه تیمی، پاسخش جالب بود: «چون آدم متعصبی هستم ترجیح میدهم طرفدار تیمی نباشم، چون زیاد حرص میخورم. متأسفانه برخی بازیکنان هماکنون بدون تعصب باز میکنند، اگر پول بگیرند، میبرند و اگر نگیرند، میبازند.» کاپیتان جلالی میگوید: «واقعیت این است که رنگ آبی را بیشتر دوست دارم، اما اگر پرسپولیس هم ببرد، ناراحت نمیشوم. تأکید میکنم استقلالی نیستم و تنها به رنگ آبی علاقهمندم.» وقتی بحث حقوق و دستمزد به میان میآید کاپیتان جلالی میگوید: «خدا را شکر با ۲۳ سال سابقه کار شرایط خوبی دارم، البته آنهایی که در ابتدای راه دریانوردی هستند مشکلات زیادی دارند.»
** پس از گپ دوستانه با کاپیتان جلالی که طولانیترین مأموریتش ۷ ماه طول کشیده، بار دیگر به پل فرماندهی میرویم. همسر و فرزند چند دریانورد در نفتکش حضور دارند، برایمان از سختی کار همسرانشان و دوری از آنها میگویند. یکی از آنها که همسرش تحصیلکرده دانشگاه صنعتی شریف است، میگوید: از تمام زندگیم گذشتم تا در کنار همسرم باشم. آن دیگری که زمان زیادی از ازدواجش نگذشته و پزشک و اهل شیراز است میگوید واقعاً همسرش کار سختی دارد. با سابقهترینشان که با دخترش در نفتکش حضور دارد در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده، میگوید: در سختترین زمانهای زندگی، همسرم کنارم نبود. نگار دختر ۱۰ سالهاش هم با زبان شیرین کودکی میگوید: «قدر باباهاتون که پیشتون هستند رو بدونید، من دوست دارم بزرگ شدم نویسنده بشم و زندگی بابامو بنویسم.» حرف همهشان اما یکی بود: شرایط برای حضور خانواده در کنار همسرانشان روی کشتی تسهیل شود.
** پس از شنیدن سخنان خانوادهها با همراهی کاپیتان جلالی برای صرف ناهار به رستوران یکی از بخشهای این شهر شناور میرویم. فضای رستوران دوستانه است. کاپیتان و نیروهایش به رسم میزبانی ناهارشان را در کنار نمایندگان رسانهها صرف میکنند، پس از صرف ناهار از دیگر بخشهای نفتکش از جمله اتاق ورزش، اتاق سرگرمی، اتاق مخصوص لباسشویی، انبار مواد غذایی و ... دیدن میکنیم و پس از یک استراحت کوتاه در اقامتگاه مهمان، برای بازدید به موتورخانه یا همان قلب کشتی میرویم، در موتورخانه که باز میشود گرما خودش را به بیرون پرتاب میکند، معلوم است دقایق سختی را پشت سر خواهیم گذاشت.
** برای بازدید از بخشهای مختلف موتورخانه حدود ۷۷ پله را پشت سر گذاشتیم و چهار طبقه پایین رفتیم. تصور کنید با گرمای ۴۷ درجه وقتی نفتکش با این ابعاد در حال حرکت است مجبور باشید روزی سه بار این ۷۷ پله را پایین بروید و دوباره برگردید. گرما زمانی که همه موتورها روشن است بیشتر میشود و صدای موتورها وکمپرسورهای در حال حرکت مانند پتکی است که بهصورت مداوم و بدون هیچ وقفهای در مغزتان صدا میکند. حتی گوشیهای ایمنی که جلو سروصدای صنعتی را میگیرد خیلی اثر ندارد؛. بیشتر مواقع ناچارید با ایما و اشاره با هم صحبت کنید، چراکه صدا به صدا نمیرسد. اینها تنها گوشه بسیار ناچیزی از سختی کاری است که کارکنان نفتکش بهویژه آنها که روزها و شبها در موتورخانه هستند، با آن روبهرویند.
** این بازدید حدود نیم ساعت طول کشید. بهمعنای واقعی کلمه لباسهایمان خیس شده بود. پس از کمی استراحت و خوردن نوشیدنی حدود ساعت ۶ با بدرقه کاپیتان جلالی و دو نفر از افسرانش، نفتکشِ... را ترک کردیم، هوا کمی بهتر شده است. روی عرشه شناور کوچک شدن نفتکش را نظاره کردیم، باور کنید واژهها برای بیان این سختیها محدود است.