روزنامه جوان نوشت: دستگاه قضایی در جریان پرونده قتل داریوش مهرجویی نباید تنها ناظر به حاشیههای مطرحشده باقی بماند، حاشیههایی که منتظر دستگیری مجرمان باقی نماند و با محوریت طرح انتساب این دو قتل به ساختار حاکمیت تلاش کردهاست پرونده معروف قتلهای زنجیرهای را نبش قبر کند.
قوه قضائیه با کسانی که قتل داریوش مهرجویی و همسرش را با قتلهای زنجیرهای مقایسه کردند، برخورد کند
روزنامه جوان از دستگاه قضایی خواسته با کسانی که قتل داریوش مهرجویی و همسرش را با قتلهای زنجیرهای مقایسه کردهاند برخورد شود.
به گزارش جوان، بخشهای مهم این مطلب را در ادامه میخوانید:
دستگاه قضایی در جریان پرونده قتل داریوش مهرجویی نباید تنها ناظر به حاشیههای مطرحشده باقی بماند، حاشیههایی که منتظر دستگیری مجرمان باقی نماند و با محوریت طرح انتساب این دو قتل به ساختار حاکمیت تلاش کردهاست پرونده معروف قتلهای زنجیرهای را نبش قبر کند.
مسیح مهاجری (روزنامه جمهوری اسلامی)، عمادالدین و کسانی که در حال طی کردن این خط سیر هستند، رأی خود را پیش از انجام تحقیقات پلیس صادر کردهاند و با شبیهسازی این جنایت با قتلهای زنجیرهای دهه ۷۰ بدون اینکه منتظر اعلام نظر رسمی پلیس باقی بمانند، اتهام قتل را به حاکمیت نسبت دادهاند. سلبریتیهایی مثل امین حیایی حتی خودکشی کیومرث پوراحمد و فوت ناشی از بیماری سرطان آتیلا پسیانی را که در یکی از بیمارستانهای کشور فرانسه اتفاق افتاد به مدیریت جامعه نسبت میدهند. حیایی شب قتل در محل حادثه میگوید: «در مملکتی زندگی میکنیم که دارد برای هنرمندان این اتفاق میافتد. برای کیومرث پور احمد، برای آتیلا پسیانی. هر چند آتیلا پسیانی با بیماری سرطان فوت شد، اما سرطان بر اثر افسردگی روح است.»
بر کسی پوشیده نیست که زمان آبستن حوادث است و هر لحظه امکان بروز حادثه مشابه در هر جای جهان وجود دارد، اما در جوامع غرب که قبله بسیاری از جریانهای اصلاحطلب و سلبریتیهای خشکمغز است هم انجام تحقیقات جنایی براساس رویه قانونی دنبال میشود. شاید اگر آتیلا پسیانی که امین حیایی بیماری سرطان وی را ناشی از مدیریت جامعه میداند در بیمارستانی در کشور فوت میکرد، برداشتی غیر از مرگ طبیعی دور از انتظار نبود، بنابراین طرح موضوعات خلاف واقع از سوی جریانهای سیاسی اصلاحطلب و سلبریتیهای خشک مغز و دمیدن بر ناکارآمدی ساختار امنیتی کشور تنها نباید با مشاهده عینی دستگاه قضایی همراه باشد، بلکه انتظار است مستندات آنها را در طرح دیدگاههایشان مطالبه و مطابق قانون با آنها برخورد کند. دستگاه قضایی باید آگاه باشد که طرح دیدگاههای خلاف واقع و مسموم تشویش اذهان عمومی و بیاعتمادی به ساختار امنیتی را به دنبال داشتهاست.
در شب هفتم داریوش مهرجویی و همسرش چه گذشت؟
ایسنا/ یک هفته پس از قتل فجیع داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدیفر جمعی از هنرمندان و سینمادوستان به یاد این دو هنرمند در خانه سینما گردهم آمدند و با روشن کردن شمع یاد آنها را گرامی داشتند.
عصر شنبه ۲۹ مهرماه محفل کوچکی در حیاط خانه سینما واقع در خیابان وصال به همت کانون کارگردانان برپا شد که سینماگرانی همچون بهمن فرمانآرا، نیما جاویدی، منیژه حکمت ، فریدون جیرانی، علیرضا شجاع نوری، مازیار میری، ابراهیم ایرج زاد، محمد اطبایی، حبیب دهقان نسب، سیفالله صمدیان، فائزه عزیزخانی، بهرام بدخشانی، محسن امیریوسفی, دانش اقباشاوی، امیرحسین قاسمی و.... در آن حضور داشتند.
در این محفل صمیمانه مهدی مرتضایی قطعاتی از موسیقی فیلم «سنتوری» را به طور زنده با سنتور نواخت.
در بخشی از این مراسم یادبود که همزمان با هفتمین شب درگذشت این دو هنرمند برگزار میشد، ثمین مسگران، خواهرزاده مهرجویی متنی را از طرف بچههای خانواده که خارج از کشور هستند، از جمله دو فرزند بزرگتر داریوش مهرجویی خواند که در بخشی از آن نوشته شده بود: کودکی ما در آغوش خانوادهای گرم و صمیمی گذشت که رهبر ارکستر آن دایی داریوش بود و ما این شانس را داشتیم که در این خانواده با سینما، این جادوی سحرانگیز آشنا شویم.
در این دلنوشته اشاره شده بود که داریوش مهرجویی برای بچههای خانواده همچون یک کیمیاگر زبردست بود.
خواهر زاده مهرجویی همچین با یادی از وحیده محمدیفر خطاب به مونا که فرزند کوچکتر خانواده است ،گفت: ما از تک تک نقاط جهان دستهای خود را به هم می دهیم تا تو را در آغوش بگیریم.
در بخشی دیگر ابوالحسن داودی، کارگردان سینما در سخنانی کوتاه با ابراز تأسف از واقعه پیش آمده، بیان کرد: نمیدانم درباره کسی که قبل از انقلاب و از سالهای دوری که سینما برای ما جنبه اساطیری و روحانی داشت، مثل یک بت در سینما بود، چه باید گفت.
او در ادامه از فعالیتش در دهه ۷۰ و همکاری با حسن حسندوست که همزمان با داریوش مهرجویی نیز کار میکرد سخن گفت و افزود: هماهنگی برای زمان حضور در استودیو این موقعیت را برای من پیش آورد که با داریوش مهرجویی هم صبحت شوم و من از هیچ کس به اندازه او نیاموختم. من ابعاد و فوت و فن سینما را از داریوش مهرجویی آموختم.
او خود را بدون ادا، پشت نماهایش در فیلمها پنهان میکرد تا مخاطبش فقط فیلم را بییند و این مهمترین چیزی بود که از او یاد گرفتم.
داودی همچین بیان کرد: من نمیتوانم با اطمینان بگویم که پشت این قتل، اندیشهای وجود داشته یا خیر! ولی اگر اندیشهای وجود داشته، هر گاه ارادهای علیه سینما به وجود آمده، اتحاد و همدلی در سینما بیشتر شده و این داستان فقط اتحاد اهالی سینما را باعث میشود. به عنوان کسی که الان با توجه به شرایط موجود از فیلمسازی دور شده، میگویم که ما الان بیش ازهر چیز به شفافیت احتیاج داریم؛ به اندازهای که شایسته مهرجویی و همسر و همکار فرهیختهاش بود.
بهرام بدخشانی، فیلمبردار سینما، هم که سه فیلم از جمله بمانی را با داریوش مهرجویی کار کرده بود، گفت: برای فیلم بمانی خود آقای مهرجویی تماس گرفتند و من باور نمیکردم یک استاد بزرگ به شاگرد زنگزده باشد. حتی گفتم با من شوخی نکنید ! اما آقای مهرجویی چیزهایی را گفت که مطمئن شدم خود اوست و بعد برای صحبت درباره سناریو قرار گذاشتیم.
او یاد آور شد : البته برای فیلم میهمان مامان هم زنگ زدند و من چون سر فیلم دوئل پایم شکسته بود و بیمارستان بودم، نتوانستم بروم تا فیلم آخر، لامینور. روز آخر پروژه، پلان آخر فیلم را هم در باغ فردوس فیلمبرداری میکردیم و همه گریه میکردند و من میدانستم که کار بعدی چه سختیهایی دارد.
بهرام بدخشانی در پایان گفت: آقای مهرجویی از کات خوشش نمیآمد و سر فیلمبرداری میگفت «بس»، چون معتقد بود کات یعنی تمام ولی بس، ادامه دارد. به هر حال کار ما سینماست و نمایش. آقای مهرجویی با تراژدی رفت و نامش در تاریخ ثبت شد.