خبرنگاران و کارکنان روزنامهها و مطبوعات کشور در آبان و محرم ۱۳۵۷ در واکنش به غضب رژیم پهلوی از امام خمینی و حمایت انقلابیون از ایشان، در دو مرحله دست به اعتصاب زدند. اعتصاب اول سه روز و اعتصاب دوم ۶۲ روز طول کشید. با اطلاع رهبرِ در تبعیدِ کشورمان از موضوع، ایشان بازاریان را مسوول تعیین حساب بانکی ویژهای برای کمک مالی و معیشتی به خبرنگاران اعتصابی و خانوادههایشان کردند.
امروز ۱۳ آذر چهل و پنجمین سالروز درخواست امام خمینی از اصناف و بازاریان برای کمک به خبرنگاران و کارکنان اعتصابی روزنامهها در سال ۱۳۵۷ است.
بازاریان و اصناف متدین تهران و برخی شهرهای کشور که در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ وجوهات شرعی خود اعم از خمس و زکات مالشان را به دفتر امام خمینی پرداخت میکردند یا در حمایت از نهضت ایشان، دست از کار کشیده و با تعطیل کردن مغازهها بر علیه رژیم پهلوی و به نفع امام دست به راهپیمایی، تجمع یا اعتصاب میزدند و رژیم را از نظر اقتصادی و اجتماعی به وحشت میانداختند، در آخرین ماههای عمر حکومت و به درخواست امام خمینی از خبرنگارها و کارکنان نشریات و روزنامههای کیهان، اطلاعات، آیندگان و سایر نشریات که در اعتراض به خفگان فضای سیاسی کشور و بازداشت همکارانشان دست از کار کشیده و اعتصاب کرده بودند، پشتیبانی مالی کردند.
آنان از سوی امام مسوول تامین معیشت خانوادههای روزنامهنگاران در بند و رفع نیازهای مالی خبرنگاران و کارکنان اعتصابی روزنامهها شدند. اصناف و بازاریان کمکهای مالی خود را به حساب ویژهای که به همین منظور تعیین شده بود، واریز کرده و بیآنکه موجب حساسیت رژیم شوند از همین حساب به روزنامهنگاران اعتصاب کننده که لیستشان در اختیار یاران امام قرار داشت، وجه نقد پرداخت کرده و اجازه ندادند زندگی انقلابیون دچار مشکلات معیشتی شود.
سیاست خدعه
پهلویِ پسر برای تظاهر به همراهی با انقلابیون وفادار به امام خمینی و کاستن از خشم آنان که فرزندانشان را در راهپیماییها و تجمعهای ۱۷ شهریور و ۱۳ آبان ۱۳۵۷ از دست داده بودند، دست به اقداماتی زد از جمله اجازه چاپ اخبار سیاسی در روزنامهها و نشریات کشور را به دولت جعفر شریف امامی داد و در دوره ۷۰ روزه نخستوزیری او فضای سیاسی کشور اندکی باز شد اما این اقدامات ظاهری شاه تاثیری بر عزم مردم در مبارزه و سرنگونی رژیم نداشت.
به همین دلیل نخستوزیر شریف امامی که مدعی تشکیل دولت آشتی ملی بعد از ۷۰ روز نتوانست انتظارات رژیم را برآورده کند و مجبور به استعفا شد. با استعفای شریف امامی محمدرضا پهلوی ارتشبد غلامرضا ازهاری را به عنوان نخستوزیر منصوب کرد و او هم با تشکیل کابینه نظامی و دستگیری تعداد زیادی نویسنده و بستن برخی روزنامهها و تحت کنترل گرفتن بقیه نشریات رسما به جنگ انقلابیون ضد رژیم رفت.
ازهاری در دوره ۵۵ روزهاش با لغو تصمیمات جعفر شریف امامی دستور تحقیب، جلب و دستگیری نویسندگان زیادی را داد. اما کارکنان روزنامههای کیهان، اطلاعات و آیندگان مطرحترین روزنامههای ایران در پاییز ۱۳۵۷ در واکنش به حضور نظامیان در دولت نظامیِ ارتشبد ازهاری تهدید به اعتصاب کردند اما قبل از شروع اعتصاب سه ماهه خود، مأموران فرمانداری نظامی تهران دفاتر آنها را تحت کنترل درآوردند.
نظامیان دولت ازهاری یک هفته بعد از استعفای جعفر شریفامامی دفاتر روزنامهها و همین طور رادیو تلویزیون ملی ایران را اشغال کردند و با گذاشتن گماشتگان نظامی در دفاتر آنها، برنامههای این رسانهها را تحت کنترل درآوردند، رفتاری که موجب اعتصاب بیش از ۳۰۰۰ نفر از کارکنان رادیو تلویزیون ملی ایران شد. آنان در جریان اعتصاب سراسری از مردم خواستند تلویزیونهایشان را در حمایت از اعتصابکنندگان و اعتراضات خیابانی، خاموش کنند.
۲۲ آبان ۱۳۵۷ روزی بود که نظامیان ارتش شاهنشاهی مطبوعات و رادیو تلویزیون ملی ایران را تصرف کردند و کارکنان آنان را در انجام متحد و سراسری اعتصابات ثابت قدم کردند. دولت ازهاری نه تنها دفاتر مطبوعات را اشغال کرد که رادیو تلویزیون ملی ایران تحت مدیریت ناصرالدین شاهحسینی استاد زبان و ادبیات فارسیِ دانشگاه تهران را نیز اشغال کرد و برنامههای این رسانه را تحت کنترل خود درآورد.
اعتصاب کارکنان روزنامهها و بعد پیوستن کارکنان رادیو تلویزیون به آنان موجب همراهی کارکنان اداره برق تهران و پیوستن آنان به خیل اعتصاب کنندگان ضد رژیم شد.
اشغال رادیو تلویزیون ملی ایران موجب شد کارکنان این رسانه با صدور بیانیهای اعلام اعتصاب سراسری کنند و از مردم هم بخواهند تلویزیونهایشان را خاموش کنند از بیش از ۳۰۰۰ کارمند این سازمان فقط ۱۷۰ سر کارهایشان حضور داشتند.
رادیو تلویزیون تحت کنترل نظامیان دولت ازهاری، آن روزها اعتراضات خیابانی تهران و شهرستانها و مخالفت مردم با رژیم پهلوی را شایعه و بیاساس میخواند. به دنبال حاکم شدن چنین فضایی در رادیو و تلویزیون ملی، کارکنان این سازمان با صدور اعلامیهها و تراکتهای متعدد نسبت به این وضعیت اعتراض کردند و اشغال نظامی سازمان و حضور نظامیان در ساختمانهای جامجم را به اطلاع مردم رساندند و این سازمان را «سازمان رادیو تلویزیون نظامی ایران» لقب دادند.
کارکنان رادیو تلویزیون همچنین در واحدهای مختلف، دست به اعتصاب زدند و بدین ترتیب همبستگی خود را با مردم و سایر اعتصابیون اعلام کردند.
اصرار بر خشونت
ارتشبد ازهاری از آغاز ریاستش بر دولت شروع به زهر چشم گرفتن از طبقات مختلف مردم با به رگبار بستن تجمعهای اعتراضی آنان بود اما مخالفت برخی وزرای کابینه او را مجبور کرد تا کمیته بحران تشکیل دهد و ریاست آن را به ارتشبد عظیمی وزیر جنگ بدهد. بقیه اعضای کمیته مذکور متشکل سپهبد مقدم رییس ساواک، از امیرخسرو افشار قاسملو وزیر امور خارجه، دکتر عاملی تهرانی وزیر آموزش و پرورش، ارتشبد قرهباغی وزیر کشور، سپهبد ابوالحسن سعادتمند وزیر اطلاعات، سپهبد صمدنیا رییس شهربانی، سپهبد محققی رییس ژاندارمری و ارتشبد اویسی فرماندار نظامی تهران بودند. کمیته مذکور موظف بود با رصد اعتراضات خیابانی تمهیدات لازم را اتخاذ کند.
ارتشبد ازهاری علاوه بر تشکیل کمیته بحران اکثر استانداران استانهای کشور را از نظامیان ارتش انتخاب کرد. در دوره او شدت بازداشتها چند برابر شد و دست و پای مطبوعات برای نوشتن مقالات انتقادی و بیان حقایق بسته شد و این روند موجب متراکمتر شدن صف معترضان و انقلابیون شد.
شکوفایی انقلاب
با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و در نخستین روزهای این پیروزی نماینده اعتصابیون رادیو تلویزیون و روزنامهها به محضر امام خمینی در مدرسه علوی رفتند و نظر ایشان درباره سازمان و جراید را جویا شدند.
امام خمینی پاسخ دادند: «نظر من درباره رادیو - تلویزیون این است که در خدمت ملت باشند و دولتها حق هیچ نظارت ندارند. تاکنون دولت ایران و شاه سابق برخلاف قواعد بینالمللی رفتار میکردند. ما اصلا این دولت را به رسمیت نمیشناسیم تا چه رسد به اینکه دولت، حق دخالت در رادیو - تلویزیون و مطبوعات را داشته باشد.»
خاطره اعتصاب
منصور سعدی از کارکنان سابق روزنامه کیهان که خود در دوره اعتصاب روزنامهها در جمع اعتصابیون بود در گفتوگویی به تشریح فضای بسته سیاسی آن دوران پرداخت.
وی گفت: «جرقه انقلاب در روزنامهها از آذر و دی سال ۱۳۵۶ با انتشار نامه معروف «رشیدی مطلق» بر ضد آیتالله خمینی زده شد. مردم در آن روزها در خیابانها تظاهرات و اعتراض کردند ولی در روزنامهها چیزی از این اعتراضات منتشر نشد.
این وضعیت تا ۲۹ بهمن ۱۳۵۹ که در چهلم شهدای قم، شهر تبریز شلوغ شد و روزنامهها اخبار این شلوغیها را منعکس کردند، ادامه یافت. این تظاهرات به قدری گسترده بود که حکومت هم نمیتوانست در برابر آن سکوت کند و به همین دلیل مطبوعات هم نتوانستند در برابر آن بیتفاوت باشند و سکوت کنند.
علاوه بر اخبار، عکسهایی که خبرنگار روزنامه کیهان از تبریز فرستاده بود و در آنها پرتاب گاز اشکآور و زد و خوردها را نشان میداد در روزنامه منتشر شد که هر چند آن روزها قدرت مانور زیادی در روزنامه وجود نداشت اما همه مخاطبان میدانستند که چه اتفاقی افتاده و چه خبر است البته با تغییر استاندار آذربایجان قائله فیصله یافت.
در نوروز ۱۳۵۷ تحریریه روزنامه پیشبینی کردند که در چهلم تبریز دوباره مردم در شهرستانها به خیابانها میآیند به همین دلیل خبرنگاران را به شهرستانهای مختلف فرستادند تا در صورت وقوع هر حادثهای از نزدیک شاهد آن باشند.
من هم به کاشان رفتم و اتفاقا در آنجا تظاهرات مردمی به راه افتاد و ما اخبار و عکسهای این واقعه را برای روزنامه ارسال کردیم که البته منتشر نشد.
همکاران دیگری که به قم، یزد و سایر شهرستانها رفتند و گزارشهای مکتوب و تصویری فرستادند اما گزارشهای آنان نیز در روزنامه چاپ و منتشر نشد.
وضعیت تا عین فطر به همین منوال گذشت تا در روز عید فطر که در تابستان بود، تظاهرات گستردهای در قیطریه تهران به راه افتاد و بالاخره پس از چند ماه، سکوت روزنامهها شکست و تظاهرات قیطریه در روزنامه کیهان بازتاب یافت. این تظاهرات روز یکشنبه انجام شد و روز دوشنبه با عکس و تیتر درشت در همه روزنامهها از جمله کیهان منتشر شد.
مدتی بعد در ۱۶ شهریور ۱۳۵۷ بار دیگر تظاهرات میلیونی در قیطریه راه افتاد و مردم قرار ۱۷ شهریور را در میدان ژاله گذاشتند اما آنچه در ۱۶ شهریور اتفاق افتاد، این بار هم نتوانست در روزنامهها انعکاس یابد و خبری از این تظاهرات منتشر نشد که البته یکی از دلایل منعکس نشدن خبر، این بود که تظاهرات به بعد از ظهر کشیده شد و روزنامهها ظهر چاپ شده بودند.
برای روز ۱۷ شهریور روزنامه کیهان از همه خبرنگاران دعوت کرد تا در محل روزنامه حاضر باشند که اگر اتفاقی افتاد، چاپ فوقالعاده انجام شود. اما حکومت نظامی اعلام شد البته این اولین حکومت نظامی نبود و پیش از آن در ماه رمضان در مرداد ۱۳۵۷ در اصفهان اولین حکومت نظامی با دستور تیمسار ناجی که کشتاری در آنجا به راه انداخته بود، برقرار شده بود.
آن حکومت نظامی هم در روزنامه منعکس شد و چون پیشبینی میشد که در شهرهای دیگر هم شاهد حکومت نظامی باشیم، ما را دوباره برای تهیه خبر به شهرستانها فرستادند و من هم به شیراز رفتم. البته در شیراز حکومت نظامی نشد و به همین دلیل به تهران برگشتم.
اعلام حکومت نظامی در۱۷ شهریور ۱۳۵۷ روزنه امیدی را که در روزنامه برای انتشار اخبار به وجود آورده بود از بین برد و دیگر نمیتوانستیم چیزی بنویسیم. به همین دلیل تا پایان شهریور ۱۳۵۷ روزنامهها در سکوت خبری بودند و نمیتوانستند مطلب ویژهای منتشر کنند.
اواخر شهریور در مجلس شورای ملی نمایندهها به دولت و حکومت نظامی اعتراض کردند و افرادی مانند پزشکپور نماینده تهران و مطهری نماینده کرمان نطقهای تند و تیزی داشتند و این نطقها باعث شد که روزنامهها بتوانند با استفاده از نقل قول از نمایندگان، دوباره وارد عرصه شوند و مطالبی را بنویسند. رژیم نمیتوانست ایراد بگیرد که روزنامه چرا نطق نماینده را منتشر می:نند.
نکته دیگری که در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ رقم خورد این بود که در ماه رمضان ۱۳۵۷، جعفر شریف امامی نخستوزیر شد و کیهان از سخنرانی او یک تیتر معنیدار به این مضمون منتشر کرد: «میهن در خطر است، مردم به پا خیزید» البته منظور شریفامامی از بیان این مطلب چیز دیگری بود اما روزنامه با حال و هوای دیگر این تیتر را چاپ کرد.
در همان دوره روزنامه کیهان کار دیگری هم انجام داد و با اعلام خبر مذاکره برای بازگشت آیتالله خمینی، عکس امام (ره) را برای اولین بار منتشر کرد. این اتفاقات پیش از ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ و تظاهرات میلیونی مردم در قیطریه رخ داد و باعث شد روزنامه با تیراژ بالایی و حتی بدون لایی منتشر شوند.
فاز اعتصاب
پس از نطق نمایندگان و انتشار آن هنوز دست و بال روزنامه باز نبود تا روز ۱۹ مهر ۱۳۵۷ که یک سرگرد حکومتِ نظامی، به تحریریه کیهان آمد و در اتاق سردبیر نشست. این کار دلیلی شد برای آنکه بچههای تحریریه قلمها را زمین بگذارند و از پشت میزهایشان بلند شوند.
این خبر به روزنامه اطلاعات هم رسید و بچههای روزنامه اطلاعات نیز همین کار را کردند و به این ترتیب اعتصاب شکل گرفت. این اعتصاب درست در روزی بود که اعضای سندیکای روزنامهنگاران برای مذاکره با دولت در مورد آزادی مطبوعات رفته بودند که آنان نیز با شنیدن این خبر مذاکره را رها کردند.
این اعتصاب سه روز ادامه داشت و اعضای روزنامههای کیهان، اطلاعات و آیندگان در سندیکای روزنامهنگاران که در خیابان رامسر بود، گرد آمدند. روزنامه رستاخیز نیز در آن زمان چون در چاپخانه کیهان چاپ میشد، ناخودآگاه منتشر نشد و از همان جا نیز برای همیشه تعطیل شد.
در پایان این سه روز، دولت وارد ماجرا شد و با هیات مدیره سندیکای روزنامهنگاران مذاکراتی را انجام داد و قول داد که آزادی مطبوعات را قبول کند و به این ترتیب توافقنامهای امضا شد مطبوعات نیز از ۲۲ مهر ۱۳۵۷ کار خود را شروع کردند و یک آزادی نسبی برقرار شد. در این زمان مصباحزاده مدیر روزنامه کیهان بود. او روز شروع اعتصاب، اعضای تحریریه را دعوت به آرامش کرد. معتقد بود با مذاکره میتوان مشکل را حل کرد اما با مخالفت خبرنگاران روبهرو شد و به همین دلیل از آن به بعد با وجود آنکه سرِ کار خود حاضر بود دیگر با تحریریه کار نداشت، گویا تحریریه را ترک کرده است.
با اینکه روزنامه از آن پس آزادانهتر نوشت اما شعار «مرگ بر شاه» هنوز راهش را به صفحات روزنامه باز نکرده بود. تحریریه مجبور بود از واژه «شاهنشاه» و «اعلیحضرت» استفاده کند.
در جریان حمله چماقدارها، من به همراه عکاس به همدان رفتم. گزارش وقایع به طور کامل در روزنامه منتشر شد و این ماجرا تا ۱۳ آبان ۱۳۵۷ ادامه یافت تا عوامل رژیم به مغازههای مردم حملهور شدند و در تهران آشوب بهپا شد که البته رژیم آن را به حساب مردم گذاشت.
اعتصاب ۶۲ روزه
عصر ۱۳ آبان ۱۳۵۷ شریف امامی استعفا داد و شاه ازهاری را نخستوزیر کرد و حکومت کاملا نظامی شد. اعتصاب ۶۲ روزه مطبوعات نیز از همین دوره آغاز شد. خبرنگارها در این مدت به محل کار خود نمیرفتند و در سندیکای روزنامهنگاران بولتن اعتصاب منتشر میکردند.
من عضو سرویس شهرستانهای روزنامه کیهان بودم و در آن زمان به دفتر آگهیهای روزنامه کیهان در خیابان فردوسی میرفتم و مطالب بولتن اعتصاب شهرستانها را جمعآوری میکردم.
تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷ نیز مصادف با روزهای اعتصاب روزنامهها و رادیو تلیویزون اتفاق افتاد. سردمداران اعتصاب از خبرنگاران خواستند که به روزنامهها بروند و در محل روزنامه با توجه به اتفاقات، مطالب بولتن اعتصاب را جمعآوری کنند. در همین اثنا مصباحزاده ایران را ترک کرد. اعتصابها نیز تا ۱۵ دی ۱۳۵۷ ادامه یافت تا ماجرای استعفای ازهاری پیش آمد و شاپور بختیار نخستوزیر شد و قول داد تا آزادی مطبوعات را دنبال کند.
روزنامهها تصمیم گرفتند به اعتصاب پایان دهند اما پیش از آن از امام (ره) اجازه گرفتند و ایشان نیز در پیامی گفتند: «به کار خود بازگردید و اگر دولت بر خلاف قولش عمل کرد، دوباره اعتصاب کنید.»
منابع:
خبرگزاری مهر، مصاحبه با منصور سعدی
کتاب هفت هزار روز، ج دوم، ص ۱۰۱۸
مروری بر اعتصاب کارکنان رادیو تلویزیون، رضا معصومی
انتهای پیام