در روزگار ما، جایی که شبکههای اجتماعی بر بخشهای مهمی از زندگی افراد سایه انداختهاند، بلاگرها به عنوان نمادهای نوین سبک زندگی مطرح شدهاند. اما آیا تا به حال به تأثیر این چهرههای مجازی بر فرهنگ خانواده فکر کردهایم.
وقتی به سراغ شبکههای اجتماعی میرویم بدون شک اولین چیزی که به چشم میخورد، دنیایی پرزرق و برق است؛ بلاگرهایی با لبخندهای بینقص، خانههای لوکس، لباسهای برند و سبک زندگیای که شبیه رویاها است. اما این تصاویر زیبا پشت پردهای تلخ دارند. هر بار که صفحه را بالا و پایین میکنیم، چیزی در وجودمان به هم میریزد؛ حسرتی مبهم و مقایسهای ناخودآگاه که آرامآرام به زندگی واقعی همه ما نفوذ میکند.
این بلاگرها که حالا به معلمان غیررسمی زندگی تبدیل شدهاند، هر روز بیشتر از دیروز فرهنگ و ارزشهایی را ترویج میدهند که با فرهنگ و هویت اسلامی ما در تضاد است. خانوادهای که روزگاری بر پایه محبت، سادگی، و ارزشهای دینی استوار بود، حالا زیر سایه این نمایشها از تجمل و ظاهرسازی کمرنگ شده است.
وقتی به محتوای آنها نگاه میکنیم، بهوضوح میبینیم چگونه برخی ارزشها به حاشیه رانده شده، چطور سادگی و قناعت که میراث فرهنگ ماست، جای خود را به مصرفگرایی داده و چگونه روابط انسانی در قاب این تصاویر به روابط سطحی و زودگذر تقلیل یافته است. بلاگرها، بدون اینکه بدانند یا شاید آگاهانه، تیرهای زهرآگین فرهنگ غرب را به قلب خانوادههای ما پرتاب میکنند.
حسرتهایی که بنیان خانواده را نشانه گرفتهاند
این سؤال همیشه در ذهن میچرخد: چند نفر دیگر، درست مثل ما، با دیدن این تصاویر حسرت خوردهاند؟ چند خانواده زیر فشار این مقایسهها و این استانداردهای غیرواقعی ترک برداشتهاند؟ آیا وقت آن نرسیده که این چرخه را بشکنیم و به هویت و ارزشهای واقعی خود بازگردیم؟
بلاگرها، اغلب با نمایش زندگی که مملو از تجمل، خوشیهای بیپایان و روابطی بیعیب و نقص است، تصویری از خوشبختی به نمایش میگذارند که به سختی میتوان آن را واقعی دانست. هزاران نفر از دنبالکنندگان آنها، در آرزوی دست یافتن به این رؤیای مصنوعی، ارزشهای واقعی خانواده را فراموش میکنند. مادری که ساعتها وقت خود را صرف تقلید از روشهای آرایشی یک بلاگر میکند، یا پدری که درآمد خانواده را برای خرید وسایلی که در دنیای مجازی تبلیغ میشوند صرف میکند، آیا فرصتی برای توجه به فرزندان خود خواهد داشت؟
فرهنگ خانواده، سالها بر پایه صداقت، محبت، و همدلی بنا شده است. اما امروز، زیر فشار مقایسههای بیپایان و سبک زندگیهایی که بلاگرها به نمایش میگذارند، در حال فروریختن است. کودکانی که والدینشان مشغول غرق شدن در دنیای پر زرق و برق شبکه های اجتماعی هستند، از آغوش گرم و گفتوگوهای ساده اما ارزشمند خانواده محروم میشوند.
ما در این دنیای پر از فیلترها و افکتها، به سمت نادیده گرفتن حقیقت پیش میرویم. زندگی واقعی، پر از لحظات ساده و غیرنمایشی است: خندههای کودکانه بر سر یک بازی ساده، شام خوردن کنار یکدیگر با هر چه که باشد و گوش دادن به داستانهای روزمرهی هم. اما بلاگرها به ما میگویند که این کافی نیست، که برای خوشبختی باید همه زندگیت را به یک نمایش پر از کمال تبدیل کنی.
نمایش بلاگرها تیرهایی در دل گرمای صمیمیت
خانواده، مقدسترین و امنترین پناهگاه انسان است؛ جایی که عشق، حمایت، و صداقت خانه میکند. اما این روزها، در سکوتی مرگبار، دشمنی نوین آرامآرام به این حریم نفوذ کرده است: برخی بلاگرهایی که خانواده را هدف گرفتهاند.
این بلاگرها، پشت نقاب لبخندهای جذاب و زندگیهای رؤیایی، ارزشهای خانواده را زیر سؤال میبرند. آنها با نمایش زندگیهای تجملی و بینقص، خانوادههای بسیاری را در طوفانی از مقایسه و نارضایتی غرق کردهاند. در دنیای این بلاگرها، محبت مادری به اندازه یک عکس آراسته برای اینستاگرام خلاصه میشود و پدری تنها یک تامینکننده مالی برای تحقق رؤیاهای لوکس خانواده است.
فرزندانی که تا دیروز با حضور گرم والدینشان بزرگ میشدند، امروز با والدینی روبهرو هستند که بیشتر وقتشان را به تولید محتوا، گرفتن عکس، و جذب فالوئر میگذرانند. خانهها که زمانی پر از صدای خنده و گفتوگوی صمیمانه بود، حالا به استودیوهایی برای خلق تصاویر بیروح تبدیل شدهاند.
خانواده بنیانی که نمیتوان آن را معامله کرد
این بلاگرها با نفوذ در ذهن و دل خانوادهها، روابط انسانی را به سمت یک معامله تجاری سوق دادهاند. آنها به ما القا میکنند که اگر خانهای پر از وسایل لوکس ندارید، اگر فرزندانتان لباسهای برند نمیپوشند، یا اگر زندگیتان به اندازه کافی فریبنده نیست، پس چیزی کم دارید. در نتیجه، خانوادهها زیر فشار انتظارات بیپایان از هم فرو میپاشند.
اما آیا این همه چیزی است که خانواده میتواند باشد؟ آیا عشق، امنیت، و حمایت را میتوان با تعداد فالوئرها یا زیبایی تصاویر مقایسه کرد؟ خانوادهای که بر پایه تظاهر بنا شده باشد، در نخستین وزش بادهای چالش فرو خواهد ریخت.
زهرا، ۳۸ ساله، مادر دو فرزند میگوید: من همیشه فکر میکردم بهترین مادرم، اما از وقتی چند بلاگر مادر را در اینستاگرام دنبال کردم، احساس کردم از همه چیز عقب هستم. آنها همیشه با بچههایشان در حال سفرهای لوکس هستند، در خانههای تمیز و مرتب زندگی میکنند و حتی غذاهایی که برای فرزندانشان درست میکنند مثل تابلوهای هنری است. من با دیدن این تصاویر به این نتیجه رسیدم که کافی نیستم، بچههایم خوشبخت نیستند و همسرم از من راضی نیست. مدتی، تمام وقتم را صرف تلاش برای تقلید از آنها کردم، اما در نهایت، احساس خستگی و شکست داشتم. تازه فهمیدم آنچه بچههایم نیاز دارند، حضور واقعی من است، نه این همه نمایش.
احسان، ۴۰ ساله، کارمند یک شرکت خصوصی، میگوید: همسرم همیشه دنبال بلاگرهای مد و زندگی لوکس بود. مدام از من میخواست وسایلی که آنها دارند برای خانه بخریم. میگفت چرا مثل فلانی سفر نمیرویم، چرا فلان برند را نمیخریم؟ من هم برای اینکه ناراحت نشود، مجبور بودم بیشتر کار کنم، حتی اضافهکاری میگرفتم. اما بعد از مدتی متوجه شدم این رقابت بیپایان است و هر چیزی که میخریدم، باز هم کافی نبود. این موضوع روی رابطهمان تأثیر گذاشت و از هم فاصله گرفتیم. حالا فهمیدیم باید معیارهای واقعیمان را بازنگری کنیم.
ملیکا ۱۷ ساله و یک دانشآموز متوسطه دوم است که در این رابطه میگوید: وقتی دوستانم از بلاگرها صحبت میکردند، من هم شروع به دنبال کردنشان کردم. دیدن زندگیهای آنها باعث شد حس کنم زندگی من خیلی ساده و بیارزش است. مدام با مادرم دعوا میکردم که چرا نمیتوانم مثل آنها لباس بپوشم یا به جاهای خاص بروم. بعد از مدتی حس کردم این حسرتها من را افسرده کرده و حتی رابطهام با خانوادهام را خراب کرده است. وقتی با مشاوری صحبت کردم، فهمیدم که این زندگیهایی که میبینیم واقعی نیستند. حالا سعی میکنم کمتر به این چیزها توجه کنم.
ترویج سبک زندگی غیرواقعی و خانوادههایی که به سمت رقابت غیرسالم کشیده میشود
در همین رابطه یک روانشناس خانواده میگوید: متأسفانه بلاگرها با ترویج سبک زندگی غیرواقعی، خانوادهها را به سمت رقابت ناسالم میکشانند. بسیاری از مراجعان من، از مادرانی که خود را ناکافی میدانند تا نوجوانانی که دچار اضطراب اجتماعی شدهاند، از همین تأثیرات صحبت میکنند.
اعظم نوری میافزاید: این فرهنگ مقایسه دائمی، اعتماد به نفس افراد را تخریب میکند و باعث میشود ارزشهای واقعی خانواده مانند صمیمیت، همدلی و عشق، جای خود را به ظواهر بدهند. اولین قدم برای مقابله، آگاهی و محدود کردن مصرف محتوای مضر است.
وی با بیان اینکه بلاگرها با تولید محتوا و نمایش سبک زندگی خاص، گاهی استانداردهای غیرواقعی ایجاد میکنند، ادامه میدهد: این استانداردها میتوانند باعث ایجاد انتظارات غیرمنطقی در خانوادهها شوند. والدین یا فرزندان ممکن است احساس کنند که زندگی روزمرهشان کافی نیست، چون با زندگی ایدهآلی که بلاگرها نشان میدهند مقایسه میشود.
نوری با توضیح اینکه بلاگرهایی که آموزش، انگیزهبخشی و مشاوره ارائه میدهند، میتوانند تأثیرات مثبتی داشته باشند، میافزاید: در مقابل بلاگرهایی که تنها به نمایش زرق و برق یا زندگیهای تجملی میپردازند، ممکن است باعث ایجاد حسادت، نارضایتی و فاصله بین اعضای خانواده شوند.
او در پاسخ به این پرسش که والدین چگونه میتوانند تأثیرات منفی را کنترل کنند، اظهار میکند: والدین باید به فرزندان خود یاد دهند که همه چیزهایی که در فضای مجازی میبینند، واقعی یا دستیافتنی نیست. همچنین، ارتباط مؤثر و صحبت درباره ارزشهای واقعی زندگی میتواند از تأثیر منفی محتواهای مخرب بکاهد. محدود کردن زمان استفاده از شبکههای اجتماعی برای فرزندان نیز میتواند مؤثر باشد.
جامعه باید نسبت به خطران محتواهای غیرواقعی آگاه شود
وی با بیان اینکه باید از بلاگرها و محتواهای هدفمند و آموزنده حمایت کنیم و جامعه را نسبت به خطرات محتوای غیرواقعی آگاه کنیم، تصریح میکند: رسانهها نیز میتوانند نقش مؤثری در آموزش عمومی و ارائه واقعیتهای زندگی ایفا کنند. همچنین، خانوادهها باید به جای تمرکز بر مقایسه، بر تقویت روابط عاطفی و ارزشهای انسانی تمرکز کنند.
یک جامعهشناس نیز در اینباره میگوید: بلاگرها با تولید محتوایی که سبک زندگی، ارزشها و هنجارهای خاصی را تبلیغ میکند، میتوانند تأثیر چشمگیری بر نگرش و رفتار اعضای خانواده داشته باشند. در بسیاری از موارد، محتوای آنان به تغییر اولویتها و سبک زندگی منجر میشود. این تغییرات گاهی مثبت است، اما در مواردی نیز ممکن است شکاف نسلی یا کاهش تعاملات خانوادگی را تقویت کند.
زهرا حقشناس در پاسخ به این پرسش که چرا برخی خانوادهها تحت تأثیر بلاگرها قرار میگیرند، ادامه میدهد: این تأثیر ناشی از جذابیت محتوا و شیوه ارائه آن است. بلاگرها اغلب با نمایش زندگی ایدهآل یا موفقیتهای فردی، الگویی برای مخاطبان ایجاد میکنند. خانوادهها بهویژه جوانان و نوجوانان، به دلیل استفاده گسترده از شبکههای اجتماعی، بیشتر در معرض این تأثیر قرار دارند. این محتوا گاهی به شکلگیری انتظارات غیرواقعی و حتی تقلید از سبک زندگی آنان منجر میشود.
وی با بیان اینکه فعالیت این قبیل بلاگرها ممکن است باعث تغییر در ارزشها و هنجارهای خانواده شود به مرور بر ساختار سنتی آن اثر بگذارد، بیان میکند: برای مثال، برخی محتواها میتوانند نقشهای جنسیتی، وظایف خانوادگی یا اهمیت روابط سنتی را زیر سؤال ببرند. این روند گاهی مثبت است و باعث انعطافپذیری بیشتر خانوادهها میشود، اما در مواردی هم میتواند به تضعیف همبستگی و ارتباطات خانوادگی بینجامد.
حقشناس با توضیح اینکه برای مقابله با این تاثیرات آموزش سواد رسانهای در میان خانوادهها ضروری است، عنوان میکند: اعضای خانواده باید توانایی تحلیل انتقادی محتواهای دیجیتال را داشته باشند تا بتوانند محتوای مفید را از مضر تفکیک کنند. همچنین، تقویت تعاملات واقعی درون خانواده و ایجاد فضایی برای گفتوگو درباره مسائل روزمره میتواند اثرات منفی این محتواها را کاهش دهد. رسانهها نیز میتوانند با تولید محتواهای آموزنده به ایجاد تعادل کمک کنند.
با توجه به تاثیراتی که فعالیت برخی از بلاگرها بر زندگی افراد دارد پرسش این است که آیا وقت آن نرسیده که چشمهایمان را از صفحه نمایشها برداریم و به زندگی واقعی برگردیم؟ به فرزندانمان بیاموزیم که ارزش آنها به تعداد لایکها و فالوئرها نیست؟ و خودمان هم باور کنیم که فرهنگ خانواده، گوهری است که نباید با تظاهر و تجمل معامله شود؟
این یک هشدار است: ما در حال باختن چیزی هستیم که هیچ فالوئر و هیچ تبلیغی نمیتواند جای آن را پر کند. بیایید به آنچه واقعاً اهمیت دارد بازگردیم.