کد خبر : ۵۰,۴۹۰
۱۰ مهر ۱۴۰۱ ۱۴:۱۸

چند روزی است درد عجیبی به روح و جانم افتاده، از درد، شب و روز و خواب و خوراک ندارم. داروهای پزشکان هم که همیشه در کوله پشتی به همراه دارم دیگر افاقه نمی کنند. سالروز آغاز جنگ تحمیلی و هفته دفاع مقدس است. دوستی که خود شهیدی زنده است و بوی شهیدان می دهد گفت که برای دفاع مقدس سخنی بگو، یادداشتی بنویس، باید گفت و نوشت مخصوصا در این روزگار غربت صداقت و شجاعت و مردانگی، باید گفت و نوشت تا حماسه عظیم دوستان شهید و رزمنده در طول هشت سال دفاع مقدس فراموش نگردد، که فراموشی شهدا موجب می گردد راه را گم نمائیم.

پاسخش دادم: 

برادر! راه شهیدان ادامه دارد و به تعبیر زیبای سعدی سینمای ایران زنده یاد علی حاتمی در سریال ماندگار و تاریخی هزار دستان که تماشای آن را به خوانندگان عزیز پیشنهاد و توصیه می نمایم،" پیروزی محرومان قطعی است؛ دل نگرانی ما از خودخواهی آدمی است که می خواهد به چشم خود شاهد پیروزی باشد. پیروزی رویت خواهد شد. حتی اگر در کاسه چشم های من و تو ،گیاه روییده باشد." 

آن دوست گفت از چهرهای نورانی رزمندگان بسیجی بگو که در شب عملیات مزین به پیشانی بندهای سبز و قرمز یا زهرا (س) و یا حسین (ع) و یا مهدی (عج) بود، چهره هائی که با ستارگان آسمان در شب های جبهه و عملیات زور آزمائی و رقابت می نمودند. 

از نماز خانه "مارد"، از راز و نیازها و زمزمه های عارفانه رزمندگان، ازآن بسیجی جانباز و دلاوری که بعد از جنگ به درس و بحث و کسب علم پرداخت و امروز در کسوت پزشک به جامعه خدمت می کند. هم او که دعاها و راز و نیازهایش در تعقیبات نمازهای جماعت در نمازخانه تیپ در "مارد" فراموش نشدنی است. از روزهائی که برای خدائی شدن و خوب بودن مسابقه بود. 

 از آن روحانی مبارز و نستوه و آشنای جبهه و جنگ و همراه رزمندگان زنده یاد حضرت آیت الله جمی، امام جمعه ای که در طول هشت سال دفاع مقدس هر هفته مقاوم و با صلابت در آبادان نماز جمعه اقامه می نمود. 

از بسیجیان و رزمندگان شهید، ازلباسهای خاکی بی ریا، از حماسه نادر مهدوی و یاران شهیدش در خلیج فارس، از خاطرات شیرین و شیوای حاج غلامرضا ماهینی، از عملیات کربلای سه، از جزایر مجنون، از منطقه ای که بچه های رزمنده نامش را کِل خینی گذاشته بودند. همان منطقه ای که بعد از عملیات والفجر هشت مدام زیر آتش توپ خانه دشمن بود. 

ازخاطرات زنده یاد شهید سید جلال عین الملک، هم او که همیشه سنگ صبور بچه های رزمنده بود، از زنده یاد حاج سید محمد فرهی مرد خستگی ناپذیر جبهه و جنگ و مسجد، بگو. 

از گردان های امام حسن (ع) ، امام حسین (ع) ، ابولفضل (ع) و مالک اشتر. از بچه های شجاع جم، دیلم و دیر و عسلویه، کنگان و گناوه، دشتی و تنگستان و دلوار و بوشهر، از شهید هدایت احمدنیا، از واحد تخریب از بچه های دلاور دشتستان، از بچه های واحد اداوات، مخابرات، تدارکارت، خدمات و امدادگران ایثارگر دردرمانگاه تیپ ، از اروند متلاطم و خروشان ، از غواصان و قایقرانان موج شکن ، از شلمچه ، ازهویزه، بستان و چزابه ، از قمر دهلاویه شهید عزیز و عالم و عارف مصطفی چمران و شهدای جنگ های نامنظم ، از رزمندگان ناوتیپ امیرالمومنین (ع) و از دست و پاهای مجروح و شهیدان بر زمین مانده آن طرف خط ، از رزم شهید دشتستانی باقر بحرینی و آرپی جی زدن های خسرو و داریوش در شلمچه ، از مردم مقاوم و قهرمان خارگ بگو، از سنگرهائی که زنان و مردان خارگی اطراف مخازن نفتی ایجاد نموده بودند تا ترکش بمب های جنگنده های ارتش بعث که به جزیره خارگ حمله می نمودند آسیبی به مخازن نفتی کشور وارد ننماید؛ بگو. 

از آوارگی مردم شهرهای مرزی کشور بویژه هموطنان عزیز خوزستانی ، آنانی که خانه و کاشانه و همه هستی خود را بواسطه تجاوز ارتش بعث عراق از دست دادند، بگو. ازدولت مردمی و بسیجی دوران جنگ که با هوشمندی ودستانی پاک با تلاش شبانه روزی هشت سال کشور را مردانه مدیریت نمود تا مردم در پشت جبهه کمتر با مشکلی مواجه گردند ، بگو . 

به اصرار آن دوست و بدلیل اینکه در هفته دفاع مقدس قرار گرفته ایم و با توجه به حال و احوال ناخوشم دیدم بی مناسبت نیست یادداشت خود را با چند جمله ای از دیالوگ های ماندگار فیلم سینمائی آژانس شیشه ای به کارگردانی آقای ابراهیم حاتمی کیا ، فیلمی که دلی و دیدنی است و حکایتی زیبا از زمان شروع جنگ و پس از آن دارد، بازخوانی و تقدیم نمایم .  

" یکی بود یکی نبود، یه شهری بود خوش قد و بالا، آدمایی داشت محکم و قرص؛ ایام، ایام جشن بود؛ جشن غیرت، همه تو اوج شادی بودن که یهو یه غول به این شهر حمله کرد. اون غول، غول گشنه ای بود که می خواست کلی ازین شهرو ببلعه ،همه نگران شدن، حرف افتاد با این غول چیکار کنیم؛ ما خمار جشنیم، بهتره سخت نگیریم...

اما پیر مراد جمع گفت: 

باید تازه نفسا برن به جنگ، قرعه به نام جوونا افتاد، جوونایی که دوره کُرکُریشون بود رفتن به جنگ غول... غول، غول عجیبی بود؛ یه پاشو می زدی، دو تا پا اضافه می کرد؛ دستاشو قطع می کردی، چندتا سر اضافه می شد.

خلاصه با چه دردسر، بالاخره دست و پای آقا غوله رو قطع کردن و خسته و زخمی برگشتن به شهرشون که دیدن پیرشون سفر کرده... ، یکی از پیر جوونای زخم چشیده جاشو گرفته، اما یه اتفاق افتاده بـود؛ بعضیا، این جوونا رو یه طوری نگاشون می کردن که انگار، غریـبه می بینن، شایدم حق داشتن؛ آخه این جوونا، مدت ها دور ازین شهر با غول جنگیده بودن، جنگیدن با غول، آدابی داشت که اونا بهش خو کرده بودن؛ دست و پنجه نرم کردن با غول، زلالشون کرده بود؛ شده بودن عینهو اصحاب کهف، دیگه پولشون قیمت نداشت… اونایی که تونستن، خزیدن تو غار دلشون و اونایی که نتونستن، مجبور به معامله شدن...، من شما رو نمی شناسم، اما اگه مثل ما فارسی حرف می زنین، پس معنی این غیرتو می فهمین؛ این غیرت داره خشک می شه، شاهرگ این غیرت... 

کمک کنید نذاریم این اتفاق بیفته… 

من برای صبرتون یه یا علی می خوام، همین!"

حکایت هشت سال دفاع مقدس ملت ایران، حکایت فرهنگ و حماسه ایثار و از خود گذشتگی و با هم بودن و شجاعت جوانان، ارتشیان، سپاهیان و جهادگران غیور این سرزمین است. حکایت معامله با خدا است. 

در هشت سال دفاع مقدس "ما " بجای " من" معنا داشت. در دوران هشت ساله دفاع مقدس با اولویت یافتن گرایشات جمع گرایانه در عرصه عمومی، منافع فردگرایانه کمتر مجال بروز می یافتند . 

فرهنگ دفاع مقدس، فرهنگ عاشورا، فرهنگ راستی و دروغ نگفتن و مبارزه با فساد و ریا و تزویر است. فرهنگ دفاع مقدس، فرهنگ مهربانی و خوبی و امید به آینده و خدمت توام با عدالت به مردم است. فرهنگی که ریشه در وطن پرستی مردم آزاده وموحد ایران دارد. 

در دوران دفاع مقدس پلی معنوی و روحانی بین جبهه و جماران و مردم زده شده بود.

فرهنگ دفاع مقدس فرهنگ ملی و فراجناحی است و امروز کشور برای پیشرفت و توسعه شدیداً به فرهنگی ملی و فراجناحی نیازمند است نه تک صدائی. اگر آموزه ها و سرمایه های معنوی و خدا باور دوران دفاع مقدس در کشور بکار گرفته شود یقیناً شاهد پیشرفت و توسعه خواهیم بود. توسعه و پیشرفت با همدلی ، گفتگو و ایثار میسر می گردد. 

مردم و امام خمینی با اخلاص وگذشتن از جان، اموال و زندگی شان جنگ را اداره کردند. انسانها و خانواده های فراوانی در کشور وجود داشته و دارند که گمنام و بی ادعا تمام سرمایه خود را در این راه مقدس همچون شهدا وقف نمودند . افراد مومن، بسیجی و مخلصی نظیر زنده یاد حاج رسول شیخ نصر، هم استانی محترم بندر ریگی مان که رحمت بی منتهای خداوند بر او باد.

جنگ تلخ ودرد آور و ناگوار است. آری! همانگونه که آشوب، ناامنی، ظلم و فساد تلخ و درد آور است. و اما اکنون به ظاهر جنگ پایان یافته لذا آمادگی و برخورداری از توانائی نظامی و دفاعی لازمه و نیاز مردم بزرگ و سرزمین پر استعداد واستراتژیکی همچون ایران اسلامی است.

هفته دفاع مقدس فرصتی است تا  ضمن تجدید میثاق با آرمان های امام خمینی، انقلاب اسلامی، شهیدان و رهبری معظم انقلاب، مجاهدت و ایثارگری مردم بزرگ ایران اسلامی، بویژه خاندان معزز و مکرم شهداء، جانبازان، آزادگان، رزمندگان و جهادگران عزیز را ارج گذاریم و فراموش نکنیم که مدیون چه انسانهای بزرگ و کم نظیری هستیم . کشور نیازمند افراد و تفکری است که همچون دوران دفاع مقدس دست پاک و بی ریا و مخلصانه به کشور خدمت نمایند و بحق و در عمل مردم را ولی نعمت بدانند .

کلیدواژه ها: بهرام نکیسا 

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید