کد خبر : ۷۲,۵۵۱
۵ تیر ۱۴۰۳ ۱۱:۵۳
«بی آزار شیرازی» با اشاره به اتفاقات پس از غدیر و تشکیل سقیفه گفت: حضرت علی(ع) پس از رحلت رسول اکرم(ص) نیامدند بگویند خلافت حق من بود، من از همه به پیغمبر(ص) نزدیک‌تر هستم، علم و شجاعت و قضاوت من از همه بیشتر و بهتر است، پس خلافت حق من است و مبارزه کنند و بجنگند!، حضرت امیر مورد ابتلا قرار گرفت. امر دایر شد بین اینکه برود این رهبری و خلافت ظاهری را بگیرد یا اینکه خدا، حفظ اسلام و وحدت را قبول کند و امیرالمومنین(ع) در نهایت خدا، وحدت و اسلام را به خلافت ترجیح داد.
حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالکریم بی‌آزار شیرازی از اساتید، پژوهشگران و محققان دین اسلام با حضور در استودیو خبری ایسنا پیرو موضوع غدیر و اتفاقات پیرامونی آن به بحث و گفت‌وگو نشست.
 
آقای بی‌آزار شیرازی موضوع مهمی که برای همه مخاطبین وجود دارد این است که غدیر محلی بود برای معرفی ولایت امیرالمومنین(ع)، اما چرا در آخرین حج و حجه‌الوداع موضوع امامت مطرح شد؟، آیا رسول اکرم(ص) نمی‌توانست در یک برهه تاریخی و شرایط اجتماعی و سیاسی بهتری این موضوع را مطرح کند؟
 
در زمینه مساله ولایت که عبارت است از «اِنما ولیکم‌الله و رسوله والذین آمنو»؛ زمینه این مساله از سال‌ها قبل مخصوصاً از ابتدای ورود پیغمبر اکرم(ص) به مدینه آغاز شده است. اولین سوره‌ای که با ورود پیغمبر در مدینه نازل شده، یکی سوره بقره است، در این سوره خیلی جالب بیان کرده که خداوند امامت را به حضرت ابراهیم(ع) داده است، «وَ اِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فاتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِمامًا» خداوند بعد از آن همه آزمایشاتی که از حضرت ابراهیم(ع) به عمل آورده، ایشان را امام قرار داده است، در اواخر عمر حضرت شاید در سن ۸۰ سالگی این مهم رقم خورد، بنابراین امامت حضرت ابراهیم فرازمانی و فرامکانی است، به همین دلیل هم است که تمام حجاج وقتی به مکه می‌روند بعد از عمل طواف، پشت مقام ابراهیم دو رکعت نماز می‌خوانند،‌ یعنی حضرت ابراهیم(ع) امام تمام ما است «مِلَّت اِبْراهِیمَ حَنِیفاً»، این دستور ماست.
 
در این میان حضرت ابراهیم(ع) به خدا گفتند «قالَ مِن الذُریته»، آیا ذریه من هم، از این امامت نصیب و بهره‌ای خواهند داشت؟، خداوند فرمود آری اگر صالح باشند، اما اگر ظالم باشد، نه. که خداوند می‌فرمایند «ولایَنال عهد ظالمین»، ظالمین آنها به عهد ولایت نخواهند رسید. ما می‌دانیم که این امامت، ولایت و خلافت از زمان حضرت ابراهیم(‌ع) تداوم داشته و بعداً‌ به ذریه حضرت ابراهیم از اسحاق و یعقوب منتقل شده است. آنها مدتی ولایت و خلافت زمین را داشتند که اوج آن هم در زمان حضرت داوود و سلیمان است. اما در زمان پیغمبر اکرم(ص) در سوره بقره که ابتدا در مدینه نازل شده است، بیان می‌دارد که همین بنی‌اسرائیلی که به خلافت رسیدند، خداوند نعمت فراوانی به آنها داد، اما آنها آنقدر  ظلم، فساد و عهدشکنی کردند تا خداوند بسیاری از نعمت‌ها را بر آنها حرام کرد. خیلی جالب است در این سوره بقره هرچه راجع به بنی‌اسرائیل می‌بینید، راجع به فسادگری و خونریزی بنی‌اسرائیل است و اینها نمونه آن چیزی بودند که فرشتگان می‌گفتند «اَتَجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدُماء» یعنی درواقع اینها پس از مدتی، فرزندان ناخلف حضرت ابراهیم(ع) شدند و درنتیجه خداوند وعده داده بود «لاینال عهد الظالمین» ولایت من به ظالمین نخواهد رسید و در این سوره آغاز خلع ولایت یهود و نصاری است به خاطر ظلم‌هایی که کردند و در این آیات بیان می‌دارد به خاطر عهدشکنی‌هایی که کردند خداوند برخی از نعماتش را بر اینها حرام کرد.
 
این تنبیه تحریمی بوده و وعده داده شده بود که پیغمبر آخرالزمانی که می‌آید این تحریم‌ها را برمی‌دارد، طیبات را بر شما حلال می‌کند و خبائث را حرام می‌کند. یکی از ویژگی‌های پیغمبر آخرالزمان، حلال کردن طیبات و حرام کردن خبائث است. آخرین سوره‌ای که بر پیغمبر(ص) نازل شد به نام مائده در حجه‌الوداع است، سوره مائده به عنوان قطعنامه قرآنی بر پیغمبر(ص) نازل شد، خیلی جالب تمام آنچه را که در این زمینه در سوره‌های قبل آمده یکجا این را به صورت فشرده و به صورت یک قطعنامه‌ای در حجه‌الوداع در اینجا بیان شده است. راجع به کارهایی که بنی‌اسرائیل کردند و بسیاری از مفاسد آنها نکاتی را بیان کرده و همچنین راجع به مواد غذایی که حلال شده یا خبائثی که حرام شده، تمام اینها را به طور اجمال در سوره‌های قبل به تفصیل آمده و اینجا به صورت قطعنامه آمده است. در اینجا خداوند آغاز این سوره را می‌گوید: یا اَیُّهَا الَّذِین‌َ آمَنُوا أَوفُوا بِالعُقُودِ أُحِلَّت‌ لَکُم‌ بَهِیمَهُ الأَنعام‌ِ إِلاّ ما یُتلی‌ عَلَیکُم‌، می‌فرماید ای کسانی که به من ایمان آورده‌اید، بر شما حلال شد بهیمه انعامی که قبلاً‌ حرام شده بود و بنی‌اسرائیل به عنوان تنبیه و به خاطر نقض عهد با این حرام مواجه شده است، حالا خداوند می‌فرماید اگر بیایید به پیغمبر اسلام ایمان بیاورید، این پیغمبر اسلام آنچه را که به عنوان تنبیه برای شما حرام کرده بودم، حلال خواهد کرد و خبائث را تحریم می‌کند، آغاز این سوره با این است.
 
این در پاسخ به کسانی است که می‌گویند چه ربطی بین «اوفوا بالعقود» و «احلت لکم بهیمه الانعام» است؟ بعد نتیجه می‌گیرند آیات قرآن هیچ ارتباطی بهم ندارد، نه اینطور نیست،‌ خداوند این چنین نیست آشفته‌گویی بکند،‌ اگر آشفته‌گویی می‌کرد، قرآن از اعجاز می‌افتاد. خداوند در آیات بعد هم مواد غذایی را برمی‌َشمارد، آنهایی که حلال یا حرام است. این درواقع می‌خواهد حکومت تورات و انجیل را نسخ بکند و بگوید قرآن از این به بعد حاکم است، ولایت تورات و انجیل، ولایت یهود و نصاری از این به بعد لغو است و از این به بعد ولایت قرآن حاکم است و قرآن ناسخ تورات و انجیل خواهد بود. در اینجا در ضمن اینکه مواد غذایی را بیان می‌کند، می‌گوید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی»، چه ربطی بهم دارد؟ یکی از مشکلاتی که برای خیلی از علمای اهل سنت است، همین نکته است، می‌گویند که ما روایت احسن داریم که این آیه در مورد علی‌بن‌ابیطالب است، اما افسوس اینکه این درست در وسط آیه مربوط به مواد غذایی است، قبلش دارد مواد غذایی را بیان می‌کند بعد هم راجع به مواد غذایی است،‌ این چه ربطی به ولایت علی ابن‌ابیطالب دارد؟
 
به همان اندازه‌ای که مساله ولایت معصوم و منصوص حضرت امیر از ضروریات مذهب ماست، برای دیگران از ضروریات نیست، یعنی این چنین نیست که کامل و واضح و روشن باشد، یعنی دلیل ما سوره مائده،‌ آیه انما ولیکم است، ولی آنها اشکال دارند، فخررازی و سیدمحمد رشیدالرضا، اینها اِشکال دارند، می‌گویند بله ما ولایت علی‌ را قبول داریم و حدیث صحیح هم داریم که این در مورد علی‌ّبن‌ابیطالب است، اما چه کنیم که قبل و بعدش راجع به مواد غذایی است؟
 
ببینید ما با توجه به ترابط آیاتی که در تفسیرمان داریم هم در تفسیر کاشف و هم در تفسیری که اخیراً داریم، این با توجه به ارتباط میان سوره، به ما نشان می‌دهد که این آیه الیوم اکملت لکم دینکم... در عین ارتباط با مواد غذایی به ولایت علی‌بن‌ابیطالب مربوط است. این مساله وقتی که بیان می‌شود که این مواد غذایی که بر یهودیان به علت نقص عهد تحریم شده بود و یا مسیحیان برخی از خبائث مثل گوشت خوک را حلال کرده بودند، پیغمبر اکرم(ص) می‌آید اینها را منسوخ می‌کند و بقیه انعام را حلال می‌کند که در اولین آیه آمده است. این به معنای این است که ولایت تورات و انجیل کنار می‌رود و قرآن می‌آید.
 
امیرالمومنین(ع) پس از سقیفه خانه‌نشین نشد / خلافت امام علی(ع) فرازمانی و فرامکانی است
 
در اینجا مردم زمان پیغمبر اکرم(ص) تازه عهد بودند، آنها قبلاً زیر سلطه یهود و بنی‌اسرائیل مدینه زندگی می‌کردند که هم سلطه فرهنگی بر مردم داشتند، هم می‌گفتند ما اهل کتاب هستیم، ما کتابداران هستیم، کارهای فرهنگی مردم را انجام می‌دادند و هم کار اقتصادی مردم را داشتند، چون خیلی هم مال‌دوست بودند و هم از تفرقه میان قبائل عرب مخصوصاً اوس و خزرج بر آنها حکومت می‌کردند، با آن سیاست شیطانی که امروز هم می‌گویند تفرقه بینداز و آقایی کن، آنها از این جهت هم سلطه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی داشتند. حالا این مسلمانان تازه‌عهد فکر می‌کردند که مبادا حکومت و ولایت پیغمبر اکرم(ص) کنار برود و آنها دوباره روی کار بیایند، روی همین جهت می‌ترسیدند و اینجاست که خداوند می‌فرماید «از اینها نترسید، از من بترسید، کارها دست خداست، من امروز دین شما را کامل می‌کنم». خدا یک الی دو بار در سوره مائده می‌فرماید: «لا تَتَّخِذُوا الیَهُودَ وَ النَّصاری‌ اولیاء»، یهود و نصاری را اولیای خودتان قرار ندهید، قبل از پیغمبر اکرم(ص) این یهود و نصاری اولیای این مردم عربستان بودند و می‌فرماید یهود و نصاری را اولیا قرار ندهید، چون که دوران خلافت و امامت اینها کنار رفته است، به خاطر آن همه ظلم‌ها و عهدشکنی‌ها و به خاطر کفران نعمتی که کردند و در سوره بقره اینها تمام به تفسیر آمده است.
 
آیه دیگر این سوره تاکید می‌فرماید، یهود و نصاری ولی شما نیستند، «انما ولیکم الله والرسول، والذین آمنوا»، ولی شما، منحصراً خدا و پیغمبر است و بعد از پیغمبر کسانی که اقامه نماز می‌کنند و زکات می‌دهند درحالی که در حال رکوع هستند که این هم تمام مفسیرین شیعه گفتند در مورد حضرت علی(ع) است و در میان اهل‌ سنت هم، بسیاری از آنها هم گفتند که ما حدیث صحیح داریم که این آیه انما ولیکم الله والرسول... در حق حضرت امیر است، این را دارند، حتی در تفسیر وهابی‌ها، در تفسیر فتح‌الغدیر که برای وهابی‌هاست که به منزله تفسیر مجموع‌البیان ماست، آنجا آمده، بیان می‌دارد که ما حدیث داریم که این آیه درباره حضرت علی است!
 
حالا اینجا ما ملاحظه می‌کنیم که این مطالب این سوره مائده که آخرین سوره است به عنوان قطعنامه قرآن است، مطالبش در سوره‌های دیگر آمده است، جز این دو، یکی لا تَتَّخِذُوا الیَهُودَ وَ النَّصاری‌ اولیاء، یکی هم انما ولیکم الله والرسول.... بعد مساله اینجا خاتمه نمی‌پذیرد، خداوند می‌فرماید: یا ایُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما انْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْت... ای پیغمبر آنچه که بر تو نازل شده، به مردم ابلاغ کنید که اگر ابلاغ نکنید انگار هیچ کاری نکردید! معلوم است مساله خیلی مهم است. چه چیزی را هنوز پیغمبر ابلاغ نکردند؟ آن مساله مواد غذایی را قبلاً ابلاغ کردند، مسائل دیگر را هم ابلاغ کردند، راجع به این فسادهای بنی‌اسرائیل و اینها مفصل آمده، آنچه را که در این سوره نازل شده و در جای دیگر نازل نشده برای اولین بار آمده، همین دو است: لا تَتَّخِذُوا الیَهُودَ وَ النَّصاری‌ اولیاء و آیه انما ولیکم الله والرسول والذین آمنوا.
 
وقتی که پیغمبر اکرم(ص) مسائل امامت را ابلاغ می‌کنند یهود و نصاری ناامید می‌شوند، تنها دلخوشی یهود و نصاری این بوده که پیغمبر اکرم(ص) چون پسر ندارد و به تعبیر آنها ابتر است، بعد از مرگش همه چیز تمام می‌شود. معمولاً وقتی یک پادشاه می‌میرد اختلاف شدیدی بین بازماندگان و فرزندان آن پادشاه یا سلطان ایجاد می‌شود و اینها آنقدر با هم دعوا می‌کنند که به هم ریخته می‌شوند، همه یهود و نصاری و برخی از منافقین به دنبال این مساله بودند، دلخوشی آنها این بود. پیغمبر اکرم ماموریت پیدا می‌کنند که دریچه امید اینها را ببندند. یکی اینکه این ولایت ادامه پیدا خواهد کرد، این چنین نیست که به ولایت پیغمبر اکرم منتهی شود و بعد هیچی، نه بعد از پیغمبر هم ولایت والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه وهم راکعون.. این مساله وقتی بیان می‌شود، این دریچه امیدی که یهود و نصاری و منافقین داشتند، بسته می‌َشود.
 
درنهایت اینها می‌گویند پیامبر اکرم(ص) که فی‌الجمله کتاب تورات و انجیل ما را قبول دارد، ما را آزاد بگذارد و ما با تورات و انجیل و پیغمبر(ص) هم با قرآنش؛ خداوند می‌فرماید نه کافی نیست! شما در صورتی عمل به تورات و انجیل هستید که به دستورات تورات و انجیل کامل عمل کنید، یکی از دستورات تورات و انجیل این است که پیغمبر آخرالزمان که آمد، بایستی او را یاری بدهید و به او ایمان بیاورید، اگر ایمان نیاورید، با این پیغمبری که صفات او در تورات و انجیل آمده، ایمان شما کامل نخواهد بود. لذا یهود و نصاری کینه شدید پیغمبر را به دل می‌گیرند و مسلمانان هم وحشت می‌کنند که اگر یپامبر از دنیا بروند، پسر هم ندارد، اوضاع خیلی خراب خواهد شد! خداوند می‌فرماید نترس! والله یعصمک من‌الناس، خداوند تو را از این مردم درامان نگاه خواهد داشت.
 
امیرالمومنین(ع) پس از سقیفه خانه‌نشین نشد / خلافت امام علی(ع) فرازمانی و فرامکانی است
 
غدیر خط بطلانی بر خلافت ظالمانه یهود و نصاری بود
 
بنابراین این سوره که قطعنامه قرآن و آخرین سوره است، این نکته استنباط می‌شود که بنی‌اسرائیل، درست است که مدتی ولایت و خلافت بر مردم داشتند، اما به ملتی ظالم، ستمگر و عهدشکن تبدیل شدند و لذا اینها دیگر صلاحیت خلافت ندارند. پس بنابراین مساله امامت و خلافت به بنی‌اسماعیل ذریه دیگر حضرت ابراهیم(ع) می‌رسد که در راس او در آن زمان پیغمبر اکرم(ص)، حضرت امیر و سایر ائمه هستند. این مساله اینجا خیلی جالب است که این قطعنامه قرآن را پیغمبر اکرم(ص) ماموریت پیدا می‌کنند که در میان مردم ابلاغ بدارند و این مساله، مساله فوق‌العاده مهمی بود.
 
نسبت غدیر و دلخوری یمنی‌ها از امیرالمومنین(ع) دروغ است
 
یکی از اشکالاتی که بعضی از علمای اهل سنت دارند این است که می‌گویند، چرا این مساله در غدیرخم اتفاق افتاد؟، آنها می‌گویند این اعلام ولایت حضرت امیر به این جهت بود که حضرت امیر از یمن می‌آمدند و در مکه به پیغمبر اکرم(ص) ملحق شدند و در اثر این نحوی که حضرت امیر نسبت به یمنی‌ها داشتند، یمنی‌ها از حضرت امیر دلخور شدند و پیغمبر اکرم(ص) برای رفع دلخوری حضرت امیر گفتند، هر کسی من مولای او هستم، علی مولای اوست و این ولایت دارد. اما ما شیعیان پاسخ می‌دهیم که در مکه یک راهی است که از جنوب به سوی یمن می‌روند، اگر در آنجا در حضور یمنی‌ها می‌گفتند باز یک حرف درستی بود، اما این را گذاشتند،‌ درست زمانی که یمنی‌ها به کشورشان رفتند و اینها دارند به شمال به سمت مدینه می‌آیند، در بین مکه و مدینه در غدیرخم، آنجا مطرح می‌کنند، یعنی موقعی که یمنی‌ها حضور ندارند، پس معلوم می‌شود این موضوع به یمنی‌ها مربوط نمی‌شود.
 
حالا این مساله می‌بینیم که در مورد آیه تبلیغ «یا ایها الرسول بلغ ما اُنزل الیک»، هم مطرح می‌کنند. باز علمای بزرگ اهل سنت مانند فخر رازی و غیره می‌گویند بله ما باز در اینجا حدیث داریم که این در مورد ولایت علی است،‌ اما افسوس که قبلش راجع به یهود و نصاری است و بعدش هم راجع به یهود و نصاری است یعنی اینطور نیست که یک آیه جدا بشود، این چطور می‌شود که در وسط بحث راجع به یهود و نصاری، اینجا «یا ایها الرسول بلغ ما اُنزل الیک» راجع به ولایت علی‌ّبن‌ابیطالب است. اینجا ما با توجه به ترابط آیات می‌بینیم که این یهود و نصاری، همواره در صدد این بودند و دلخوشی آنها این بود که این ولایت و خلافت مانند گذشته به آنها برخواهد گشت و با رحلت پیغمبر اکرم(ص) همه چیز تمام خواهد شد، اما در اینجا می‌خواهد بیان بدارد یعنی خطاب به یهود و نصاری و اهل کتاب و همچنین به منافقینی که با یهود و نصاری همگام هستند که بگوید که نه خیر؛ این چنین نیست که این با رحلت پیغمبر اکرم(ص) همه چیز تمام شود، بلکه ولایت ادامه دارد، این ولایت همچنان ادامه خواهد داشت و این دریچه امیدی که یهود و نصاری و منافقین به آن دل بسته بودند، اینها را کنار خواهیم زد و لذا این را در وسط آیات مربوط به یهود و نصاری بیان می‌کند و در عین ارتباط کامل با یهود و نصاری و تورات و انجیل، این آیه به ولایت حضرت امیر مربوط است. منتها این مسائل برای ما و اهل‌بیت روشن است ولی برای برخی‌ها به عللی که عرض کردم کاملاً ضروری نبوده و لذا امام خمینی می‌فرمایند «اگر برای همه ضروریات بود، پیغمبر دست آخر نمی‌گفتند دوات و قلم بیاورید، اگر اینقدر واضح و روشن بود، لازم نبود که پیغمبر اکرم(ص) بگویند قلم و دولت بیاورید! مگر می‌شود گفته پیغمبر بالاتر از قرآن باشد».
 
لذا بله این برای ما و اهل‌بیت یک امر ضروری است اما برای بسیاری کار ضروری و واضح نیست و لذا یک عده‌ای در ابتدای امر خلافت پس از پیامبر اکرم(ص) به حضرت امیر، رای ندادند.
 
امیرالمومنین(ع) پس از سقیفه خانه‌نشین نشد / خلافت امام علی(ع) فرازمانی و فرامکانی است
 
امام علی(ع) دنبال آن ولایت و امامت خدایی بود نه دنیوی
 
یکسری منافع برای یهود و نصاری وجود داشت که خداوند در آیه‌ای که نازل می‌کند کاملاً این را مشخص می‌کند که دیگر خلافتی ندارند، بنابراین اینها یکسری منافع شخصی دارند برای اینکه امیرالمومنین ولی نشود. وقتی وقایع یک مقدار جلوتر می‌رود، کسانی این ولایت را دستخوش تغییر می‌کنند که خودشان مسلمان و اصحاب پیامبر(ص) هستند، نقش اینها این وسط چیست؟ حالا منافع آنها که مشخص است، یهود و نصاری می‌خواهد یک چیزی را برای خلافت بهم بزند، نقش آنها این وسط چه بود که بیان رسول خدا را زمین گذاشتند؟
 
ما در مورد کسانی که آمدند بر حضرت مقدم شدند، صحبتی نمی‌کنیم، اما این نکته را هم باید بدانیم که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ إِمَامَانِ قَاما اوْ قَعَدا، امام حسن و امام حسین هر دو امام هستند چه قیام بکنند، چه قنوت، چه روی صحنه باشند و چه پشت صحنه باشند و امامت هم، امامت حضرت امیر مثل حکومت پادشاهان و روسای جمهور نیست، بلکه در ردیف «انما ولیکم الله و الرسولُ» است، ولایت و امامت پیامبر اکرم(ص) چگونه بوده است؟، در سوره یوسف ما شاهد یک حکومت عادلانه‌ای هستیم که این مساله درواقع آیینه تمام‌نمای پیغمبر اکرم(ص) است، من نمی‌گویم، برداشت ما نیست، قرآن صریحاً در آخر سوره یوسف می‌فرماید: «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلی‌ بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی»، بگو راه من هم راه حضرت یوسف است، یعنی حکومت حضرت یوسف درواقع یک الگوی خلافت و ولایت پیغمبر اکرم و به دنبالش وَ مَنِ اتَّبَعَنِی، در راس کسانی که پیغمبر را تبعیت کردند حضرت امیر است، خلافت و امامت حضرت امیر مثل خلافت حضرت یوسف است،‌ در ردیف «انما ولیکم الله و الرسولُ» است ولی متاسفانه خیلی‌ها ولایت حضرت امیر و ائمه را در ردیف خلافت و ریاست و رهبری پادشاهان می‌دانند و لذا به اینها لقب شاه می‌دهند، شاه نجف، شاه خراسان، نگین پادشاه... نه! آنها اصلاً از این عناوین بیزار بودند، آنها دنبال آن ولایت و امامتی بودند که خداوند برای آنها مقرر کرده است، حالا فرقی نمی‌کند که اینها در روی صحنه باشند یا پشت صحنه.
 
لذا ما می‌بینیم که حضرت امیر پس از رحلت رسول گرامی اسلام(ص) نیامدند بگویند این حق من بود، من از همه به پیغمبر اکرم نزدیکتر هستم، علم و شجاعت من از همه بیشتر و قضاوت من از همه بهتر است، حق من است و مبارزه کنند و بجنگند! همچنان که بعد از هر رهبری، فرزندان هر پادشاهی به جان هم می‌افتند و کشت و کشتار به راه می‌اندازند، اما حضرت امیر اینجا مورد ابتلا قرار گرفت مانند حضرت ابراهیم و «وَ إِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَات.....» حضرت امیر هم مورد ابتلا قرار گرفت. امر دایر شد بین اینکه برود این رهبری و خلافت ظاهری را بگیرد یا اینکه خدا را، حفظ اسلام و وحدت را قبول کند و حضرت امیر، خدا را ترجیح داد، وحدت و اسلام را ترجیح داد و لذا وقتی مردم این اخلاصش را دیدند در مشکلات می‌ماندند و به حضرت امیر مراجعه و از ایشان مسائل مهم را استفتا می‌کردند. لذا بسیاری از کارها را با مشورت حضرت امیر انجام می‌دادند و فقها بسیاری از فتوحات می‌گویند چون با مشورت امیرالمومنین(ع) بوده می‌پذیریم و بسیاری از این فتوحات هم به دست اصحاب حضرت امیر بوده است مانند مالک اشتر... . همچنین بعد از این فتوحات هم بسیاری از اصحاب حضرت امیر استاندار می‌شوند، مثل سلمان فارسی که ظاهراً به فرمان خلیفه دوم استاندار مدائن شد اما با حضرت امیر مشورت داشته است.
 
امیرالمومنین(ع) پس از سقیفه خانه‌نشین نشد / خلافت امام علی(ع) فرازمانی و فرامکانی است
 
بنابراین از نظر شما امیرالمومنین(ع) یک دولت سایه بودند؟
 
بله، یعنی درواقع کارها در اصل و اساس با راهنمایی حضرت بوده و این چنین بوده که حضرت امیرالمومنین(ع) درواقع یک امامت فرازمانی و فرامکانی داشتند که این مساله را خیلی جالب «جرج جرداق» در کتابش بیان کرده است، می‌گوید حضرت علی(ع) مظهر عدالت بوده و حکومت عدالت‌پیشه داشته مانند حضرت یوسف، حضرت یوسف روی صحنه نبود، پادشاه هم نبود اما همه‌کاره بود و لذا در آخر سوره یوسف می‌گوید: «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْک»، خدا تو به من ملک و پادشاهی دادی، در صورتی که پادشاه دیگری بود.
 
از نظر اهل سنت امیرالمومنین(ع) خلیفه بلافصلِ باطنیِ پیغمبر اکرم(ص) بود
 
این مساله را حتی بسیاری از اهل سنت که اهل طریقت هستند تایید می‌کنند، می‌گویند طریقه ما طریقه اهل‌بیت است و شاید ۷۰ درصد از مسلمانان اهل‌سنت، اهل طریقت هستند، اینها می‌گویند ما به خلافت بلاوصل حضرت علی(ع) معتقدیم منتها خلافت باطنی حضرت، خلافت باطنی حضرت امیر بلافصل است، اما از نظر ظاهری خلیفه چهارم هستند و سندش در تفسیر روح‌المعانی آلوسی در ذیل آیه «اِنَما ولیکم والرسول»، این مساله را آورده که اغلب عرفا و اهل تصوف، قائلند که حضرت امیر خلیفه بلافصلِ باطنیِ پیغمبر اکرم(ص) بودند.
 
درخصوص اینکه فرمودید حضرت علی(ع) در حکومت سه خلفای قبل خود حضور داشتند و به نوعی حاکمیت را اداره می‌کردند، تکلیف خطاهایی که در آن دولت‌ها رخ داده است چه می‌شود، حضرت علی(ع) که نخواستند آن خطاها رخ بدهد، این قضیه چطوری شکل می‌گیرد؟
 
ما معتقدیم حضرت امیر(ع) و سایر ائمه معصوم بودند، اما این عصمت را برای دیگران قائل نیستیم، دیگران خودشان هم قائل به عصمت نیستند، پیروان آنها هم قائل به عصمت آنها نیستند و حضرت امیر(ع) انتقاداتی از آنها در نهج‌البلاغه و جاهای دیگر دارند، ما می‌بینیم که برخی از کارها و خطاهایی که انجام می‌گیرد، حضرت می‌روند و تذکر می‌دهند و حتی گاهی وقت‌ها مثلاً در مورد ولید وقتی که می‌بینند که این شراب خورده و نماز صبح خوانده، او را احضار می‌کنند و خودشان بر او حد جاری می‌کنند، نقش امام علی(ع) به این شکل بوده است که ظاهراً خلیفه نبودند و در میان اصحاب هم وقتی که امر بین نظر حضرت امیر و نظر دیگران دائر می‌شد، نظر حضرت امیر(ع) را معمولاً مقدم می‌داشتند، البته معنای آن این نیست که آنها هیچ خلافی انجام نمی‌دادند، نه ولی آنچنان اخلاص حضرت امیر برای آنها آشکار شده بود که حضرت امیر هر چه می‌گفتند را بیان می‌کردند، حتی در کتاب الغدیر علامه امینی آمده که در بسیاری از جاها وقتی از خلیفه دوم سوال می‌کردند به حضرت امیر ارجاع می‌داد، اول می‌گفتند تا وقتی حضرت امیر در مسجد هستند کسی حق رای و فتوا دادن ندارند و ثانیاً در بسیاری از مسائل مهم می‌گفت بروید از حضرت امیر بپرسید، می‌گفتند این کیست؟! خلیفه دوم می‌گفت شما می‌دانید این کیست؟ می‌گویند نه! در الغدیر نوشته که خلیفه دوم می‌گوید: هذا مولا و مولای کل مومنٍ‌ و از آن طرف می‌گویند شما تمام مسائل مهم را می‌گویید بروید از حضرت امیر بپرسید یا با ایشان مشورت می‌کنید، این چه چیزی است؟ ایشان می‌گوید وَقد اُمِرنّا عن دُشاوره، می‌گوید من ماموریم از جانب پیغمبر که با حضرت امیر مشورت کنم.
 
امیرالمومنین(ع) پس از سقیفه خانه‌نشین نشد / خلافت امام علی(ع) فرازمانی و فرامکانی است
 
امیرالمومنین(ع) امام فرازمانی و فرامکانی بود
 
 بنابراین مساله اینجاست که حضرت امیر همانطور که جرج جرداق می‌گوید، امام فرازمانی و فرامکانی هستند، الان هم حضرت امیر امام ما هستند، سایر ائمه هم امام ما هستند، امام رضا(ع) هم امام ما هستند، ببینید چه دستگاه و تشکیلاتی دارد و امام رضا(ع) می‌بینید چگونه این همه دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه مشهد به نام حضرت است! بیمارستان‌ها و کتابخانه باعظمت آستان قدس رضوی، اینها همه نشانگر امامت و خلافت فرازمانی و فرامکانی است، منتها ما خیال می‌کنیم هر کسی رفت در تخت نشست و تاج بر سرش گذاشت... نه آنها اصلاً از این نوع چیزها متنفر بودند و امام رضا(ع) هم با اینکه سه ماه به ایشان تاکید و اصرار فراوان کردند که شما بیایید خلیفه شوید، قبول نکردند، چون که آنها از جانب خداوند خلافت و امامت فرازمانی و فرامکانی دارند و این چنین نیست که خلافت و امامت‌شان را از دست دیگران بگیرند و آن خلافتی را که حضرت امیر داشتند با آن کارهایی که خلفای معمولی و ظاهری انجام می‌دهند خیلی متفاوتی داشتند. پیغمبر اکرم(ص) یک کارشان رهبری سیاسی جامعه بوده ولی کار دیگر ایشان این بوده که اسوۀ حسنه اخلاق بودند، بیانگر قرآن بودند، احکام شریعت را برای مردم بیان می‌کردند و بسیاری از کارهای مهم پیغمبر(ص) را اگر کسی بتواند انجام بدهد، او خلیفه پیغمبر است. بنابراین اینکه ما فکر می‌کنیم که حضرت امیر رفتند و خانه‌نشین شدند، اصلاً درست نیست بلکه حضرت امیر واقعاً امیر بودند همچنان که «الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ إِمَامَانِ قَاما اوْ قَعَدا».
 
شما می‌گویید امام علی(ع) ۲۵ سال خانه‌نشین نبودند یعنی مدیریت جامعه سیاسی و اجتماعی را برعهده داشتند، به نظر شما مدیریت در این ۲۵سال توانست اتفاق بیفتد؟ بالاخره یک حاکمی هم است که ممکن است این وسط کارشکنی بکند، وجهه امام علی برای پیاده کردن آن چند سالی که خودشان خلیفه بودند، کاملاً متمایز از آن ۲۵سال است، چرا مردم به این سمت حرکت نمی‌کردند که چرا علی را سر جایش نمی‌گذارید؟
 
وقتی که در مرتبه چهارم امیرالمومنین(ع) با اصرار مردم خلیفه شدند آن هم با رای بسیار بالایی که تمام مردم دور خانه حضرت جمع شدند و التماس‌کنان از ایشان طلب خلافت کردند که این نه در گذشته سابقه داشته و نه در بعدش، یعنی واقعاً یک خلافت مشروع در راه است؟ پیش از این امیرالمومنین(ع) چقدر اختلاف ایجاد کردند؟ اگر دیگران، آنهایی که قبل بودند، این همه فتوحات داشتند،‌ آن همه به پیشرفت در اسلام رسیدند با تلاش خودشان بود، باید پاسخ داد: خیر. همه اتفاقات در سایه حفظ وحدتی بود که امیرالمومنین(ع) فراهم کرد، در سایه آن همه علمی بود که حضرت داشت؛ اسلام یک دین کشورگشا نبود، آمده بود که فرهنگ اسلام، دین خدا را در میان جهانیان عرضه بکند، این احتیاج به یک انقلاب فرهنگی دارد و انقلاب فرهنگی را در پشت صحنه ، حضرت امیرالمومنین(ع) انجام داد.
 
امیرالمومنین(ع) پس از سقیفه خانه‌نشین نشد / خلافت امام علی(ع) فرازمانی و فرامکانی است
 
حکومت اسلامی بدون امیرالمومنین(ع) شبیه حکومت مغول می‌شد
 
این را هم ابن‌ ابی‌الحدید بیان کرده است که علوم مختلفی که حضرت امیر(ع) احداث کردند، مثل علم صرف و نحو، تفسیر قرآن، بلاغت و علم شریعت، فقه و علوم گوناگون، اینها را حضرت برپا کردند و اگر حضرت امیر نبودند، حکومت اسلامی مثل حکومت مغول می‌شد،‌ مغول‌ها در کشورگشایی واقعاً نظیر نداشتند و یا کم‌نظیر بودند اما وقتی که تمام این کشورهای اسلامی را فتح کردند، آمدند که حکومت بکنند دیدند جسم مردم با مغول‌ها است اما قلب‌شان با آنها نیست، همه از آنها متنفرند، ناچار شدند به جای اینکه فرهنگ خودشان را غالب کنند، خودشان مسلمان شوند، دیدند فرهنگ اسلام خیلی عظمت دارد و توام با اخلاق است و حکومت آنها براساس ظلم و دیکتاتوری است و موفق نشدند همچنان که امروز می‌بینیم، این حکومت‌های غربی که اغلب کشورهای اسلامی را مستعمره خودشان کردند، توانستند با زور و اسلحه و فریب مردم بر آنها حاکم شوند اما نتوانستند فرهنگ خودشان را بر اسلام غالب بکنند و در تمام کشورهای اسلامی انسان‌ها به حالت اسلام خودشان باقی ماندند و ما می‌بینیم در غرب روز به روز بسیاری از پرفسورها، دانشمندان قوی مسلمان و تابع قرآن می‌شوند.
 
اگر حضرت امیرالمومنین(ع) در پشت صحنه قرآن را جمع‌آوری و علم تفسیر را بیان نمی‌کرد معلوم نبود چه بر سر اسلام می‌آید. تمام فقها هر چه از فقه دارند از حضرت امیر دارند، حضرت امیر بودند توسط ابوالاسود دوئلی، ایشان علم صرف و نحو را پدید آوردند و قرآن را نقطه‌گذاری و اعراب‌گذاری کردند. ما می‌بینیم که حضرت امیر با اینها نجنگیدند و حتی وقتی ابوسفیان و عباس عموی پیغمبر(ص) آمدند گفتند شما دست‌تان را دراز کنید ما با شما بیعت می‌کنیم، وقتی ما با شما بیعت کنیم، دیگران هم می‌آیند با شما بیعت می‌کنند، حضرت فرمودند نه! شُقّوا امواج الفِتن بِسُفن النجات، این امواج کوه‌پیکر فتنه‌ها را با کشتی نجات و اتحاد درهم بشکنید! این خیلی جالب است! بعد وقتی به حضرت بیان کردند، حضرت فرمودند که پیغمبر اکرم(ص) به من گفتند که تو به منزله کعبه می‌مانی، دیگران باید به سوی تو بیایند نه تو به سوی دیگران بروی. یعنی حضرت امیر و سایر ائمه هیچ‌گاه دنبال این ریاست‌ها و رهبری‌های ظاهری نرفتند بلکه این خلافت بود که به دنبال حضرت آمد.
 
امیرالمومنین(ع) پس از سقیفه خانه‌نشین نشد / خلافت امام علی(ع) فرازمانی و فرامکانی است
 
امیرالمومنین(ع) به خلافت عزت داد
 
 این مساله را احمدبن حنبل بیان کرده است، در یک جلسه‌ای داشتند راجع به فضائل حضرت امیر صحبت می‌کردند، احمد حنبل گفت شما این همه فضیلت را گفتید اما حضرت امیر شخصی بود که عزتش را از خلافت نگرفت بلکه به خلافت عزت داد! ما طور دیگری به مسائل فکر می‌کنیم اما واقع امر چیز دیگری است، این به آن معنا نیست که من بگویم نه کارهای دیگران درست بوده، نه ما به آن کاری نداریم، بلکه حضرت امیر خلافت و ولایت ایشان و پیغمبر اکرم(ص) درست طبق آیه قرآن، مانند امامت و ولایت حضرت یوسف(ع) قُلْ هذِهِ سَبِیلِی اَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلی‌ بَصِیرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی، این نص صریح قرآن است و بنابراین ما نباید حضرت امیر را اینقدر کوچک ببینیم، او را بیاوریم در ردیف دیگران. بنابراین ما هستیم که ائمه و حضرت امیر را کوچک می‌بینیم و در ردیف پادشاهان قرار می‌دهیم و یا ائمه دیگر را در ردیف مجتهدین قرار می‌دهیم، اینطور نیست، مقام آنها خیلی والاتر است و مقام‌شان را از خداوند دریافت کردند و آنچه را که انجام دادند شما ببینید چه عظمتی دارد.
 
به نظر شما بُعد فرازمانی و فرامکانی خلافت امیرالمومنین(ع) همچنان مستقر است و دارد به حکومت اسلامی جهت می‌دهد؟
 
این هم یک اشتباه دیگری است که ما داریم، به جای اینکه ما خودمان را به ائمه تطبیق بدهیم، ائمه را به خودمان تطبیق می‌دهیم، می‌گوییم که حضرت امیر و سایر ائمه هم مثل ما بودند، اینطور نیست، آیا حضرت امیر هم مثل ما نماز می‌خواندند؟ فقط خم و راست می‌شدند؟ قرآن را بوسیده بودند و بالای طاقچه برای بیمه کردن مسافرین گذاشته بودند؟ آیا ائمه هم فقط طوطی‌وار، الفاظ قرآن را می‌خواندند؟ آیا ائمه هم مانند ما به این صورت عمل می‌کردند و منم منم می‌کردند؟ یا اینکه با فتوت و جوانمردی با عدالت رفتار می‌کردند؟ ما الان معتقدیم و اخلاق ما اینگونه است که خیلی راحت با نفی دیگران می‌خواهیم خودمان را اثبات بکنیم، مدام می‌خواهیم بگوییم اینها تفاسیر دیگران است، دیگران بد هستند و اَنا خیرٌ، ما برتریم، اما حضرت امیر وقتی می‌شنود که سپاهیان او به معاویه توهین کردند، سران سپاه را می‌خواهند و می‌گویند من دوست ندارم که شما دشنام‌دهنده باشید، کاش می‌گفتید شما این اشکال را دارید و اشکال کار شما این است و حضرت امیر می‌گویند شما به جای دشنام، خوب بود که دعا می‌کردید که خدایا جان ما و آنها را حفظ کنید! خیلی جالب است و حضرت امیر است که به تمام مذاهب سرمشق داده است، تمام مذاهب می‌گویند که وقتی که اسیر گرفتید با اسیر با مدارا رفتار کنید، این را از سیره حضرت امیر گرفتند که وقتی قاتل او را دستگیر کردند و او را زندانی کردند، وقتی برای حضرت غذا بردند گفتند برای اسیرتان غذا و فرش نرم بردید؟ چو اسیرِ دست توست اکنون/ به اسیر کن مدارا.
 
امیرالمومنین(ع) پس از سقیفه خانه‌نشین نشد / خلافت امام علی(ع) فرازمانی و فرامکانی است
 
همۀ وعده‌های اسلام راست است
 
این مساله باعث شد که شخصیتی مثل رژو گارودی مسلمان شود، او کتابی به نام وعود الاسلام (وعده‌های اسلام) در کتابش بیان می‌کند که همۀ وعده‌های اسلام راست است و وعده‌هایی که غربی‌ها می‌دهند همه دروغ است، وعده می‌دهند اما خیلی راحت زیر وعده‌ها می‌زنند و وقتی شما را خلع سلاح کردند دیگر هیچ پایبندی‌ای ندارند ولی حضرت امیر به قول و قرارش پایبند است و محکم می‌جنگنند ولی وقتی اسیر گرفتند با اسیر با مدارا رفتار می‌کنند. همین فرد می‌گوید من وقتی به زندان آلمانی‌ها در الجزایر رفتم آنجا اسیر و با یک عده فرانسوی بودیم و آلمانی‌ها آنجا حاکم بودند و چون با زندانیان در زندان بدرفتاری می‌شد، زندانی‌ها اعتصاب کردند، فرمانده نظامی آلمانی یک روز گفت همه را به رگبار ببندید، هر چه منتظر شد دید کسی اطاعت نمی‌کند! کسانی که بالای زندان بودند مسلمانان الجزایری بودند. وقتی از زندان آزاد شدم پیش علمای مسلمان رفتم، گفتم چنین اتفاقی برای ما افتاده است، گفت اینها مسلمان هستند و معتقدند که با اسیر باید با مدارا رفتار کرد و اینها مشکلات را به جان خودشان خریدند اما حاضر نشدند که به این زندانیان تیراندازی کنند و به رگبار ببندند، شرافت اسلامی آنها اجازه نداد.
 
ما می‌توانیم از این جریان‌ها درس بگیرم، اینها مسائلی است که نشانگر امامت فرازمانی و فرامکانی حضرت امیر است که جرج جرداق در کتابش خیلی زیبا تفسیر کرده و می‌گوید حضرت امیر فقط امام مسلمانان نیست، امام سایر مذاهب هم هستند و فقط امام آن زمان نیستند امام این زمان هم هستند. «لا تَتَّخِذُوا الیَهُودَ وَ النَّصاری‌ اولیاء»، البته منظور از یهود و نصری، ظالم و ستمگری است که این چنین قصاوت قلب دارند و هیچ ترحمی به دیگری ندارند و خودشان را برتر می‌دانند، خودشان را خان‌زاده و عرب‌ها را کنیززاده می‌دانند، خداوند اینها را صریحاً فرموده: «لا تَتَّخِذُوا الیَهُودَ وَ النَّصاری‌ اولیاء، بعضٍ»، ولی اغلب کشورهای اسلامی رفتند آنها را اولیای خودشان قرار دادند و تمام بدبختی ما مسلمانان بر سر این است.
 
ما باید از مساله غدیر یاد بگیریم که «اِنما ولیکم‌الله و رسوله والذین آمنو» این ولایت حضرت امیر منحصر به آن زمان نیست بلکه در تمام زمان‌ها و مکان‌هاست و حضرت امیر هم‌اکنون امام ما هستند و ما بایستی پیروی بکنیم، نهج‌البلاغه حضرت امیر را بخوانید و متاسفانه ما اکتفا می‌کنیم به یک السلام علیک یا امیرالمومنین گفتن! همین کافیست؟ بنده چند سال که در نجف اشرف بودم آنجا هر شب که به زیارت می‌رفتم، به جای زیارت‌نامه؛ نهج‌البلاغه حضرت امیر را با خودم می‌ّبردم آنجا در مقابل گنبد حضرت می‌نشستم و هر شب یکی از خطبه‌هایش را می‌خواندم و واقعاً چقدر لذت می‌بردم و چقدر استفاده می‌کردم! ما می‌گوییم شیعه هستیم ولی ظاهر و باطن امر کجاست؟ اگر ما واقعاً خودمان را شیعه می‌دانیم باید خودمان را با ائمه تطبیق بدهیم نه ائمه را با خودمان تطبیق بدهیم.
 
علاقمندان برای مشاهده فیلم کوتاه این مصاحبه می‌توانند در اینجا کلیک کنند.
 
امیرالمومنین(ع) پس از سقیفه خانه‌نشین نشد / خلافت امام علی(ع) فرازمانی و فرامکانی است
 
انتهای پیام
 

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید