بنابر اسناد صادرات نفت از ترمینال بینالمللی خارک، در طول ۸ سال بمباران بعثیها، نه تنها فروش نفت صفر نشد، بلکه میانگین روزانه حدود ۱.۵ میلیون بشکه را نیز به ثبت رساند تا صدام حسین، رؤیای توقف صادرات نفت ایران را با خود به گور ببرد.
هفته دفاع مقدس امسال هم تمام شد اما جای یک روایت از چگونگی فروش نفت ایران زیر بمباران جنگندههای بعثی خالی است. در دوران جنگ تحمیلی نیز همانند اکنون، صادرات نفت شاهرگ اصلی اقتصاد ایران بود که رژیم بعث عراق بارها با هدف به صفر رساندن و توقف آن، به جزیره خارک به عنوان اصلیترین مبدأ بارگیری نفت، حملات سنگینی انجام داد. اما بنابر اسناد صادرات نفت از ترمینال بینالمللی خارک، در طول 8 سال بمباران بعثیها، نه تنها فروش نفت صفر نشد، بلکه میانگین روزانه حدود 1.5 میلیون بشکه را نیز به ثبت رساند تا صدام حسین، رؤیای توقف صادرات نفت ایران را با خود به گور ببرد. اما برای شنیدن چگونگی فروش نفت در دفاع مقدس با علیرضا ضیغمی، رئیس شرکت ملی نفت منطقه خارک در دوران جنگ به گفتوگو نشستیم. جزیره خارک، منطقهای عملیاتی است که بیش از 95 درصد نفت ایران در دوران جنگ تحمیلی از این جزیره صادر میشد. مشروح این مصاحبه به صورت یادداشتی از زبان وی در ادامه آورده شده که شرایط صادرات نفت ایران و عملیات بازسازی تأسیسات در طول 8 سال دفاع مقدس را روایت میکند.
جزیره خارک بیش از 2 هزار بار بمباران شد
اولین بار بعثیها در ساعت 15:36 تاریخ 2/7/1359 جزیره خارک را بمباران کردند. نفت ایران از این جزیره صادر میشود و آنها میخواستند از فروش نفت ایران جلوگیری کنند. در این حمله سه عدد از مخازن ذخیرهسازی نفت و خطوط لوله متصل به اسکله شرقی آسیب دیدند. ما آن زمان پدافند غیرعامل نداشتیم و همچنین تجربه بالایی هم در مدیریت شرایط جنگی در صنعت نفت نبود و مثلا با گونیهای شن، سنگر و محافظ برای تجهیزات نفتی ایجاد میکردیم. ما باید پدافند غیرعامل را توسعه میدادیم که البته این کار انجام شد. برای خطوط لوله 54، 43 و 30 اینچی، پوشش عایقی درست کردیم و روی آنها خاک ریختیم. قبلا این لولههای انتقال نفت، روی زمین بود و به یک هدف آسان و در دسترس برای آسیب به صادرات نفت ایران تبدیل شده بود. تا 15 خردادماه سال 1367، بعثیها بیش از 2 هزار بار بمباران و انفجار را در جزیره خارک رقم زدند. ما کمکم تجربه مقابله با این حملات را در حوزه غیرنظامی به دست آوردیم. در حوزه نظامی نیز نیروهای مسلح با جنگنده F14 به تداوم فروش نفت از خارک کمک میکردند. این جنگندهها در بوشهر مستقر شده بودند تا به محض حمله دشمن، از ما پشتیبانی کنند.
بعثیها با چه جنگندههایی به خارک حمله میکردند؟
تقریبا همه دنیا به بعثیها کمک میکردند و هواپیماهای سوپر اتاندارد و میراژ فرانسوی در اختیار دولت عراق میگذاشتند. همچنین هواپیماهای توپولوف و میگ25 و انواع میگ شوروی و حتی ناوهای جنگی نیز به عراقیها در این جنگ کمک میکردند. حتی یادم میآید کشورهای کوچک نیز به دستور آمریکا وارد جنگ با ایران میشدند و در حد توان خود مثلا یک ناو کوچک برای حمله مستقر کرده بودند. ما باید به گونهای پدافند غیرعامل را اعمال میکردیم که صادرات نفت با وجود بمبارانهای روزانه ادامه پیدا کند. اوضاع به حدی بغرنج شده بود که شهید بابایی نیز به همراه مرحوم سرهنگ صدیق، فرمانده نیروی هوایی و رؤسای ستاد به جزیره خارک آمده بودند. بنده یادم میآید عراقیها با هلیکوپتر تقریبا 30 مایل به اسکلههای غربی خارک نزدیک میشدند و موشک به سمت اسکله و کشتیهای بزرگ در حال بارگیری نفت شلیک میکردند.
این ماجرای هلیکوپترهای عراقی را ما از طریق وزیر نفت پیگیری میکردیم که چارهاندیشی شود. در آن زمان -سال 1364- آقازاده، وزیر نفت ایران بود. پیش از آن هم غرضی وزیر نفت بود. این حملات بعثیها نیز فقط به جزیره خارک نبود بلکه به همه تأسیسات نفتی حمله میکردند، یعنی هم خارک، هم پالایشگاه آبادان و هم پالایشگاه کرمانشاه را میزدند. ولی بعد از سال 1364 از قطع صادرات نفت ناامید شدند و حملاتشان را به سمت مراکز تولید نفت متمرکزتر کردند و حملات بیشتری به اهواز، آغاجاری، گچساران، مسجد سلیمان و... انجام میشد.
ماجرای عملیات شهید بابایی با جنگنده F14
حالا به ماجرای شهید بابایی برگردیم. از ایشان و سایر نیروهای ستاد سؤال میپرسیدیم که مگر نمیتوان این هلیکوپترهای عراقی را مورد هدف قرار داد؟ پس چرا این کار را نمیکنید؟ البته برخی از فرماندهان نیروی هوایی میگفتند که این کار، امکانپذیر نیست. شهید بابایی بنده را نمیشناخت و میدید که با فرماندهان در حال جدلم. بعد از اینکه متوجه شد بنده مسئول شرکت ملی نفت جزیره خارکم، من را کنار کشید و گفت که میتواند با هواپیمای F14 هلیکوپترهای عراقی را بزند. البته اختلاف نظر درباره حمله به هلیکوپترها همچنان وجود داشت. ما پیشنهاد شهید بابایی را به وزیر نفت در تهران منتقل کردیم. پیش از این، جنگندههای F14 در اصفهان و شیراز مستقر بودند و برای زدن هواپیماها باید تعدادی از آنها به بوشهر منتقل میشدند. خلاصه ما موضوع را به وزیر نفت منتقل کردیم و ایشان به آقای هاشمیرفسنجانی منتقل کرد. آقای هاشمی هم در موضوع صادرات نفت خیلی حساس بودند و به راحتی برای ارائه مطالب وقت جلسه میدادند. به هر حال شهید بابایی بانی خیر شد و با این موضوع موافقت شد. اولین هلیکوپتر بعثیها را نیز خود شهید بابایی با جنگنده F14 مورد هدف قرار داد.
مجبور شدیم صادرات نفت را از خارک به سیری و تنگه هرمز منتقل کنیم
ما تا یک مقطع زمانی، نفت را به طور مستقیم در جزیره خارک تحویل مشتری میدادیم اما جزیره خارک به قدری ناامن شده بود که مشتریها دیگر برای دریافت نفت به این جزیره نمیآمدند. درنتیجه در ابتدا عملیات تحویل نفت به مشتری به جزیره سیری منتقل شد و سپس بعد از ناامنی جزیره سیری، کار تحویل نفت به دهانه تنگه هرمز منتقل شد. البته جزیره سیری یا لاوان به نسبت جزیره خارک، اسکلههای خیلی محدودی برای بارگیری نفت داشتند ولی باید نقل مکان میکردیم. ما برای صادرات نفت از سیری مجبور شدیم کشتیهای مادر اجاره کنیم، زیرا امکان تحویل نفت با حجم بالا در اسکلههای سیری نبود. خلاصه ما در جزیره سیری 4 عدد کشتی مادر مستقر کردیم و به مشتریها اعلام کردیم نفت ایران را میتوانند در این جزیره تحویل بگیرند. درنتیجه ما خودمان نفت را از جزیره خارک بارگیری میکردیم و به جزیره سیری میرساندیم و در کشتیهای مادر تخلیه میکردیم و از این کشتیهای مادر نفت ایران به نفتکشهای خارجی تحویل داده میشد. یادم میآید یکی از این کشتیهای مادر، 555 هزار تنی بود که بزرگترین کشتی آن روز دنیا محسوب میشد. سه کشتی دیگر نیز 400 و 450 هزار تنی بودند. در کنار این کشتیها ضربهگیر تعبیه شده بود که یک طرف آن کشتی خودمان مستقر میشد و در طرف دیگر نفتکش خارجی.
البته کشتی خودمان اگر ضرورت داشت به صورت همزمان با نفتکش خارجی در کنار کشتی مادر قرار میگرفت، چون ما قبلتر این کشتی مادر را از نفت ایران پر میکردیم. برخی موارد اتفاق میافتاد که کشتی مادر پر نبود و ما در آن شرایط مجبور بودیم که کشتی خودمان را در کنار کشتی مادر مستقر کنیم و نفت به صورت مستقیم از کشتی خودمان به نفتکش خارجی پمپاژ میشد. بعثیها چندباری به جزیره سیری حمله کردند و ما مجبور شدیم به موقعیت جدیدی برویم. محل جدید را قبل از حمله عراقیها به جزیره سیری انتخاب کرده بودیم تا بلافاصله نقل مکان کنیم. این محل، در تنگه هرمز و روبهروی جزیره قشم انتخاب شده بود که پناهگاه خوبی وجود داشت. مجوز حضور در این جزیره را نیز پیشتر از شورای عالی امنیت ملی اخذ کرده بودیم تا کار معطل نشود. فروش نفت ایران در شرایط جنگ محرمانه بود ولی به هر حال مشتریهای ما نیز خارجی بودند. یعنی طبیعت کار ما تعامل با نفتکشهای خارجی بود، بنابراین ما مجبور بودیم به طور آشکار موقعیت جدید صادرات نفت ایران را تلکس یا فکس کنیم تا نفتکشها در آن محل لنگر بیندازند.
با بازسازی ضربتی اجازه توقف صادرات نفت را نمیدادیم
در آن زمان واقعا بمباران جزیره خارک فراتر از تصور بود و از طرفی رقبای ما مثل عربستان، کویت و امارات، کشتیهایشان توسط ناوهای آمریکایی اسکورت میشد، ولی خب ما با توکل به خدا و بدون اسکورت نظامی کار را پیش میبردیم و وقتی چهار تا پنج کشتی از نفت ایران پر میشد، آنها را به صورت کاروانی به موقعیت جدید برای تحویل منتقل میکردیم، البته در مقاطعی جنگندههای F14 نیز ما را اسکورت میکردند.
از طرفی ما یکسری اهداف کاذب هم ایجاد کرده بودیم که از آلومینیوم ساخته شده بودند و به انتهای کشتیهای حامل نفت ایران نصب کرده بودیم. چون رادار دشمن به آلومینیوم حساس بود، فکر میکرد این اهداف کاذب، کشتی بزرگ حامل نفت ایرانند و در نتیجه آنها را به اشتباه موردهدف قرار میداد و خود موشک منهدم میشد و ما باز یک هدف کاذب دیگر در انتهای کشتی جایگزین میکردیم.
در جزیره خارک به قدری بمباران شدید بود که ما اکثر اسکلههایمان را حتی برای بارگیری نفت توسط کشتیهای خودمان و انتقال به سیری یا تنگه هرمز، از دست داده بودیم. در آن زمان، یک شعار و تعهد برای خودمان درست کرده بودیم که هر بمبارانی را 15روزه بازسازی ضربتی میکنیم و نمیگذاریم صادرات متوقف شود. در واقع این موضوع به فرهنگ سازمانی تبدیل شده بود که به هیچ وجه نباید صادرات نفت قطع شود.
تبلیغ رسانهای بعثیها درباره حمله به مخازن نفت ایران
در شرایط عادی باید کشتیها را با طناب به اسکله ببندید. شما میدانید که کشتی در اثر جذر و مد آب دریا، 360 درجه میچرخد. در شرایطی که اسکلههای ما تخریب شده بودند ما با یدککش از عقب محکم کشتی را نگه میداشتیم و سپس از طریق لوله شناور به طول نیم مایل با دو خط 24 اینچ، نفت را منتقل میکردیم. این عملیات برای یکی دو هفتهای بود که اسکله نیاز به بازسازی داشت. بعد از بازسازی اسکله، مجددا در شرایط عادی نفت را به کشتی منتقل میکردیم.
هر باری که عراقیها، جزیره خارک را بمباران میکردند، بهشدت در رسانههای خودشان تبلیغ میکردند. حتی در روزهایی که آتشسوزی در خارک رخ نمیداد، رسانههای عراقی فیلم و تصاویر آرشیوی خود را به مخاطب نشان میدادند تا پیام غلط القا کنند. اسکلههای غربی ما در سمت عراق بود و خیلی راحتتر مورد حمله قرار میگرفت. جلساتی نیز به صورت هفتگی بین وزیر نفت و فرماندهان سپاه و ارتش برگزار میشد که ریاست آن جلسات را آقای هاشمیرفسنجانی به آقای آقازاده واگذار کرده بودند و این موضوعات را آنجا مطرح میکردیم.
خط لوله اضطراری، واردات فرآورده نفتی را نجات داد
در کنار صادرات نفت، ایران واردات سوخت و فرآوردههای نفتی هم انجام میداد. واردات سوخت از اسکله ماهشهر و بهرگان انجام میشد که آنها نیز مورد حمله و انهدام قرار گرفته بودند. ما از قبل، یک خط لوله اضطراری پیشبینی کرده بودیم و دو مخزن 273 هزار بشکهای برای بنزین و گازوئیل در جزیره خارک کنار گذاشته بودیم تا واردات فرآورده نیز از خارک انجام شده و به داخل کشور پمپاژ شود.
بدین ترتیب خارک جایگزین ماهشهر و بهرگان برای انتقال فرآورده شد. ما با پالایشگاههای خریدار نفتمان قرارداد بسته بودیم که فرآورده موردنیاز را نیز از همان پالایشگاه دریافت کنیم. منتها صدام هم بیکار نمینشست و مرتبا بمباران میکرد ولی پدافند غیرعامل ما نیز خوب عمل میکرد.
با تخریب اسکلههای خارک، یک فرد از مدیران ساکن تهران به آقای آقازاده گفته بود که سفری به امارات داشته و شرکتهای خارجی حاضرند که اسکلههای خارک را به صورت پیشساخته تولید کنند. بدین ترتیب که وقتی به اسکلههای خارک حمله شد، دیگر نیازی به جوشکاری و تعمیر نباشد، بلکه اسکله پیشساخته را جایگزین قبلی کنیم. البته این کار را ما پیشتر خودمان هم در حجم کوچکتر انجام میدادیم و در ادامه به ساخت راهروها و مخازن اهتمام کردیم تا نیازی به خارجیها نداشته باشیم. خوشبختانه آقای آقازاده هم به ما اعتماد کامل داشت.
نزدیک بود با حمله به گناوه، فروش نفت متوقف شود
با همه این حملات، صادرات نفت ایران در طول 8 سال جنگ تحمیلی متوقف نشد. البته یک بار با شرایط سختی مواجه شدیم. عراقیها علاوهبر خارک، چندین بار به تلمبهخانه گوره نیز حملات هوایی کردند. منطقه گوره در 30 کیلومتری شهرستان گناوه قرار دارد که شیرخانه اصلی ما در آنجا قرار دارد. یعنی خطوط لوله نفت به صورت زیرزمینی از گوره به گناوه میآیند و از چندراهه گناوه و با 6 خط لوله زیردریایی به خارک متصل میشوند.
یادم میآید که عراقیها به شیرخانه گناوه حمله کرده بودند و این حمله باعث شد، ارسال نفت خام ایران به جزیره خارک قطع شود. در گناوه هم مثل خارک، سیستم ایمنی و آتشنشانی وجود نداشت و فقط تعدادی کپسول پنجاه کیلویی وجود داشت و فاقد شبکه آبرسانی و پمپاژ آب بود. در نتیجه مجبور شدیم آتش گناوه را با خاک و توسط بولدوزرها خاموش کنیم. این خاک را نیز به آرامی روی آتش میریختیم بهگونهای که آتش خفه نشود و ناگهانی انفجار صورت نگیرد.
بازسازی شیرخانه گناوه تقریبا 15 روز طول میکشید. ما در جزیره خارک هم تقریبا ذخیره نفت شش تا هفت میلیون بشکهای داشتیم. البته در همان خارک هم اکثر مخازن ذخیرهسازی نفت را با بمب زده بودند. قبل از جنگ، ذخایر نفت در خارک حدود 25 میلیون بشکه بود و تا پایان جنگ به سه تا چهار میلیون بشکه رسید. اشاره کردم که ما حتی در خود خارک هم کشتی مادر اجاره کرده بودیم، چون مخازن تخریب شده بود.
در نتیجه با وجود قطع اتصال به گناوه و ذخایر محدود، تا تکمیل بازسازی شیرخانه گناوه، ما کشتیهایی را برای صادرات نفت میپذیرفتیم که در حجمهای کمتری نفت بخواهند تا جریان صادرات نفت به صورت مستمر برقرار باقی بماند. بنابراین در 10 روزی که گناوه در حال بازسازی بود، صادرات نفت را بهگونهای برنامهریزی کردیم که شش میلیون بشکه نفت به صورت پیوسته به فروش برسد و سپس دوباره اتصال به شیرخانه گناوه برقرار شد.
بعثیها برای تمرین حمله ماکت جزیره خارک را ساخته بودند!
اما درباره ساخت ماکت جزیره خارک توسط بعثیها توضیح بدهم. با آغاز جنگ، بعثیها تا چندسال با جنگنده میگ 25 بمباران کور میکردند که از جهت روحی و روانی ما را بههمریخته بودند و فشار زیادی روی ما بود، سپس سایت موشکی هاگ شروع به پشتیبانی از جزیره خارک کرد. همچنین عبور از سد موشکی هاگ برای خلبانان عراقی کار سختی بود، زیرا باید از پدافند آسکایگارد هم عبور میکردند، درنتیجه خلبانانی برای حمله به خارک داوطلب میشدند که تمرین زیادی کرده و بهدنبال ماجراجویی باشند. بعثیها در خاک عراق یک ماکت یا زمینی مشابه جزیره خارک احداث کرده بودند که خلبانان عراقی در آن زمین تمرین میکردند چگونه به خارک حمله کنند. البته بعضا هم خلبانانی که به خارک حمله میکردند عراقی نبودند، بلکه مزدور سایر کشورها بودند که به ازای هر پرواز و حمله از دولت صدام پول میگرفتند، مثلا یکی از اسرای عراقی میگفت یکی از خلبانها، آفریقایی است که از آفریقا به امارات و سپس عراق آمده بود تا پول بگیرد و خارک را بمباران کند.
ظرف 10 روز سامانه موشکی هاگ در جزیره خارگو راهاندازی شد
حتی یادم میآید یک خلبان مزدور از سطح دریا و زیر تیررس موشک هاگ به جزیره خارک رسید و ما را بمباران کرد. این کار واقعا عجیب بود و از هرکسی برنمیآمد جز خلبانهای ماجراجویی که پول زیادی نیز دریافت میکردند. بعد از این اتفاق بلافاصله به تهران رفتم و خدمت آقای هاشمیرفسجانی و فرمانده نیروی هوایی رسیدم. ماجرا را توضیح دادم که اگر قرار باشد خلبانهای عراقی از زیر موشک هاگ رفتوآمد کنند، برای صادرات نفت مشکل پیش میآید. پیشنهاد این شد که از جزیره خارگو یک سایت هاگ نصب شود. جزیره خارگو، یک جزیره کوچکی در یک مایلی جزیره خارک به سمت بوشهر است که برخلاف خارک، پستیوبلندی ندارد و مسطح است. نصب سایت جدید باعث شد آن نقطه کوری که خلبانان طرفدار حزب بعث از آن استفاده میکردند، پوشش داده شود. این سایت هم خیلی سریع راهاندازی شد، اگر اشتباه نکنم ظرف 10 روز همه سنگرها را درست و خوشبختانه در اولین اقدام، جنگنده عراقی را منهدم کردیم.
بمباران تأخیری در خط لوله 52 اینچ گناوه به خارک
یک ایده دیگر بعثیها برای حمله به تأسیسات نفتی ایران، بمباران همراه با تأخیر بود. آنها مسیر خطوط لوله گناوه با خارک را فهمیده بودند و بمباران میکردند. این بمبهای تأخیری که زیر یا بالای لولههای نفت قرار میگرفت، با هم منفجر نمیشدند. خلبان هم که از آسمان لولهها را نمیدید. به همین دلیل در یک مساحت معین بمبهای تأخیری را رها میکرد. در یک حادثه یادم میآید که خط لوله 52 اینچ توسط همین بمب تأخیری منفجر و تخریب شد. کمی که از سواحل گناوه فاصله میگرفتیم؛ کاملا محل اصابت بمب تأخیری مشخص بود و آلودگی وحشتناک نفت خام در دریا مشاهده میشد. واقعا کار دشواری بود که در آن شرایط آن خط لوله را وصله بزنیم و تعمیر کنیم. ما تجربه این کار را نه برای خط لوله 52 اینچ بلکه برای خط لوله 10 اینچ هم نداشتیم. ما یکسری جوشکار و غواص پیدا کردیم تا بالاخره یک نفر از آنها بهصورت ترکیبی بتواند هم غواصی کند و هم جوشکاری و بالاخره وصله را اندازهگیری و لوله را تعمیر کند. ابتدا تصورمان این بود که غواصها میتوانند جوشکاری یاد بگیرند و وصله را به خط لوله جوشکاری کنند، اما متاسفانه از غواصها جوشکار درنیامد. ولی الحمدلله که برعکس این اتفاق رخ داد و به یک جوشکار توانستیم غواصی یاد بدهیم و برود کف دریا و لوله را تعمیر کند. جالب اینکه هر 24 ساعت و با تغییر جذر و مد دریا، فشار آب نیز تغییر میکرد و فقط برای سه تا چهارساعت زمان برای انجام عملیات جوشکاری مناسب بود، زیرا در آن زمان فشار بهگونهای بود که آب وارد لوله میشد. تعمیر کامل این خط لوله دوماه طول کشید ولی ارزشش را داشت.
این بمباران تأخیری در سال 1365 رخ داد. برای انجام این کار ما به تجهیزی نیاز داشتیم که وصله را گوشت به گوشت به خط لوله متصل کند. این تجهیز در انگلیس ساخته میشد و ما هم حاضر بودیم پول خوبی برای خرید آن پرداخت کنیم اما ما را تحریم کرده بودند و تجهیز را به ما نمیدادند. درنهایت با ابتکار خودمان و تغییر مداوم وصله بالاخره خط لوله را تعمیر کردیم که وضعیت فعلی هماکنون به همان وضعیت سابق است و بعد از جنگ تاکنون نیز آن خط لوله و وصله آن کار میکند.
جنگندههای عراقی با عملیات شیرجهای پدافند ما را غافلگیر کردند
ما روی اسکلههایمان پدافند نصب کرده بودیم، اما باز هم باید جلوی شیرجه هواپیماهای بعثیها را میگرفتیم. پیشنهاد ما این بود که از کشتیهای وزارت بازرگانی استفاده کنیم. این کشتیها قدیمی ولی سالم بودند و کار میکردند. ما این کشتیها را دور تا دور جزیره خارک و جلوی اسکلهها قرار دادیم تا جلوی شیرجه هواپیمای عراقی را بگیرد، یعنی هواپیمای عراقی، مماس با آب دریا حرکت میکرد و وقتی به اسکله نزدیک میشد، به ناگهان بهسمت بالا شیرجه میزد که این موضوع باعث سردرگمی پدافند ما شده بود. استقرار این کشتیها جلوی شیرجه هواپیماهای عراقی را گرفت و این مشکل حل شد و بعثیها دیگر نمیتوانستند بهراحتی خارک را بمباران کنند. یادم میآید اسکله تی خارک، یک ضلع شمالی و یک ضلع جنوبی به ترتیب شش و چهار اسکله داشت که تناژ آنها پایین بود و از 30 تا 250 هزار تن را شامل میشد. پدافند سپاه هم تازه تشکیل شده بود و استقرار کشتیها، کاملا مسیر شیرجه جنگندههای عراقی را مسدود کرد.
تیم ضربتی خارک رادار بوشهر را نیز تعمیر کرد
ما در جزیره خارک، تیم بازسازی حرفهای را تشکیل داده بودیم که بهصورت ضربتی مخازن و اسکلهها و تأسیسات را بازسازی میکردند. یکبار رادار بوشهر را بمباران کرده بودند و برای تعمیر آن، تیم بازسازی را راهی بوشهر کردیم. جنس رادار، فایبرگلاس بود و تیم بازسازی میتوانست تعمیر و آهنکشی پایه رادار را انجام دهد، اما انجام کارهای الکترونیک با خود همافرها بود. ما این رادار را ظرف ده روز بازسازی کردیم. رادار خارک یک رادار نقطهای بود، ولی رادار بوشهر و شیراز به کل منطقه سرویس میدادند، حالا شما فرض کنید رادار بوشهر از سرویس خارج شده بود. البته یک رادار دیگر را بهصورت موقت از نیروی هوایی گرفته بودیم که در کنگان مستقر کردیم تا ارائه سرویس متوقف نشود و آسیب دیگری به کشور وارد نیاید. بعد از تعمیر رادار بوشهر دوباره این رادار را از کنگان خارج کردیم و به نیروی هوایی تحویل دادیم.
ظرف 6 ماه بعد از پایان جنگ پالایشگاه آبادان بازسازی شد
در پالایشگاه آبادان درطول جنگ تحمیلی چند اقدام خیلی ارزشمند انجام شد. با ارزش بودن این اقدامات را زمانی متوجه شدیم که مقاممعظمرهبری شش ماه بعد از آتشبس به آبادان تشریف آوردند و فاز یک این پالایشگاه راهاندازی شد، یعنی یک پالایشگاه 600 هزار بشکهای را که هشتسال زیربمباران بود کسی باور نمیکرد که شش ماهه بازسازی شود و فاز یک آن آغاز به کار کند. علت این اتفاق هم پدافند خوبی بود که بچهها در تأسیسات ایجاد کرده بودند. در صنعت نفت حدود 1020 شهید تقدیم انقلاب اسلامی شده است و بنده هرچند در جزیره خارک بودم اما وظیفه خود میدانم که از فداکاری همکارانم در پالایشگاه آبادان و هر بخش دیگری مثل تلمبهخانه نیز روایت کنم.
تلمبهخانهها چگونه زیرسایه بمباران کار میکردند؟
تلمبهخانهها، وظیفه انتقال نفت از مبادی تولید به پالایشگاهها را برعهده دارند و بخشی از نفت را نیز برای صادرات به جزیره خارک ارسال میکردند، همچنین فرآورده نفتی تولیدی در پالایشگاهها نیز توسط تلمبهخانه و از طریق خط لوله به اقصی نقاط کشور منتقل میشود. این تلمبهخانهها مثلا تلمبهخانه تنگ فنی درطول جنگ هرکدام 20 تا 25 بار موردحمله قرار میگرفتند و با خاک یکسان میشدند. در زمانی که حملات انجام نمیشد، بچههای تلمبهخانه، تجهیزات یدکی درست میکردند، مثلا پمپ زاپاس آماده میکردند و در جایی قرار میدادند که با حمله، ترکش به آنها اصابت نکند و آسیب نبیند. بهمحض حمله، بچهها سنگر میگرفتند و چون محیط تلمبهخانه کوچک است، با هر حمله کل تجهیزات آسیب میدید. سپس همکاران ما از همان تجهیزات یدکی استفاده میکردند و بلافاصله در کوتاهترین زمان، جریان انتقال فرآورده و نفت برقرار میشد. در پایانخدمت شما عرض کنم که درطول جنگ تحمیلی ما روزبهروز قویتر میشدیم و هم از نظر پدافندی و هم بازسازی، توانمندیهایمان افزایش پیدا میکرد. این دستاوردها نتیجه باور و ایمانی بود که به توانمندی خودمان داشتیم و البته پیشتر توکلی که به وعده خدا مبنیبر پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشت و امیدواریم از تجربیات دوران جنگ تحمیلی بتوانیم برای جنگ اقتصادی هم الگوبرداری کنیم.