خارگ همان که جلال آلاحمد، نویسنده چیرهدست ایرانی آن را «در یتیم» خواند و از آن پس میان همگان دهانبهدهان گشت و به دل نشست. همان جزیرهای که در کنار انرژی، هنر از خاطرش زدوده نشد و مامنی برای پیدایش و بسط آیین زار (لیوا) شد
خارگ همان که جلال آلاحمد، نویسنده چیرهدست ایرانی آن را «در یتیم» خواند و از آن پس میان همگان دهانبهدهان گشت و به دل نشست. همان جزیرهای که در کنار انرژی، هنر از خاطرش زدوده نشد و مامنی برای پیدایش و بسط آیین زار (لیوا) شد؛ آیینی که خود منشأ خلاقیت و جذابیت است و پیوندی میان انس و جن! این جزیره مرجانی که همچون دری در خلیج آبی فارس میدرخشد، در بطن خود همواره هنرمندانی را پرورش داده که امروز وجودشان مایه افتخار و نامآوری بوشهر است.
عقیل جماعتی نویسنده، بازیگر و کارگردان جوان و موفق تئاتر خارگ زاده بیستم شهریورماه 69 و دانشآموخته رشته سینما (در مقطع کارشناسی) است. وی در این سالها توانسته نمایشنامههای قابل تاملی را نظیر «سرخ و سیاه»، «شعلههای خارگ هیچگاه خاموش نمیشوند»، «گسار»، «المپ پست...» به نگارش درآورد و کارگردانی کند؛ آثاری که به گفته خودش، برگرفته از زندگی شخصی و زادبومش است. وی در بسیاری از جشنوارههای نمایشنامهنویسی معتبر استانی و ملی نظیر جشنواره تئاتر طنز تنگستان، جشنواره نمایشنامهنویسی صنعت نفت، جشنواره ملی تئاتر مهر، جشنواره ملی نمایشنامهنویسی نقطه، جشنواره نمایشنامهنویسی طنزوک، جشنواره استانی تئاتر سوره ماه، جشنواره تئاتر دفاع مقدس منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس و... حضور پررنگی داشته و در برخی از این رویدادها موفق شده عناوین برتر را از آن خود کند. جماعتی بهتازگی موفق شده دیپلم افتخار نخستین جشنواره نمایشنامهنویسی فرهنگ شهروندی را از آن خود کند. به این بهانه گفتوگویی را با این نمایشنامهنویس جوان هماستانی صورت دادیم که شما را به خواندن آن در ادامه دعوت میکنیم.
چند سال است که به حوزه نمایشنامهنویسی ورود کردید و در نوشتن از میان نویسندگان ایرانی و خارجی چقدر وام گرفتید؟
اگر بخواهم دقیق بگویم فکر کنم از سال ۸۶ بود که نوشتن در حوزه نمایشنامه را بهصورت جدی دنبال کردم و دلیلش هم بهنظرم این بود که قصههایی که من دوست داشتم، در نمایشنامههای آن زمان یافت نمیشد. در مورد شیوه نوشتن و تاثیرپذیری هم باید بگویم که من شاید بیشتر از اقلیم، آداب و سنن بومی استان و زندگی شخصی خودم تاثیر گرفتم تا آثار دیگر نویسندگان. بهطور مثال، دیالوگهایی که مینویسم بسیار کوتاه و دو پهلو هستند که ریشه در گفتوگوی خودمان دارد. ما جنوبیها خیلی حوصله حرف زدن و حرف شنیدن نداریم و خیلی از کلمات را مخفف میکنیم و اینکه در صحبتهایمان زیاد تعارف میکنیم و زود سر اصل مطلب نمیرویم که همین امر خیلی از حرفهای ما را دوپهلو میکند.
نمایشنامههای شما بیشتر حول چه موضوعاتی شکل میگیرد و چرا؟
انگیزه اصلی نوشتههای من سواد و تاثیر نبودش در جامعه است که این شامل سواد اجتماعی، سواد دینی، سواد علمی و سواد فرهنگی میشود. دلیلش هم این است که فکر میکنم در حال حاضر جامعه ما بیشترین آسیب را دارد از این حوزه یعنی حوزه کمسوادی و بیسوادی و سواد کاذب متقبل میشود.
زنان و کودکان دو قشر آسیبپذیر جامعه هستند، در متون خود چقدر به این دو قشر توجه دارید و فکر میکنید آیا نمایشنامه قالب مناسبی برای نمایش دردها، مشکلات و مسائل زنان و کودکان است و چقدر میتواند تاثیرگذار باشد؟
من در حوزه کودک سه نمایشنامه بهنگارش درآوردهام. فکر میکنم یکی از ضعفهای نمایشنامهنویسی در کشور نبود متن خوب در حوزه کودک و نوجوان است؛ البته که تئاتر کودک بهشدت تاثیرگذار است و میتواند با به تصویر کشیدن موقعیتهای رفتاری صحیح بهدرستی کودک را برای وارد شدن به جامعه راهنمایی و هدایت کند. من در یکی از نمایشنامههایم به نام «دیباچه نوین بزبز قندی» به رابطه بین کودک و مادر پرداختم؛ چون احساس میکنم در این زندگی مدرن که اکنون ما درگیرش هستیم، قدری روابط کودک و والدین آسیب دیده و این مادر است که در رشد فکری و جسمی کودک نقش مستقیمی دارد. پرداختن به نقش مادر در متون نمایشی تا کنون بسیار کمرنگ بوده و امیدوارم با تلاش دوستان در حوزه تئاتر کودک این معضل هرچه زودتر برطرف شود.
شما بهتازگی در جشنواره تئاتر خیابانی فرهنگ شهروندی حائز رتبه برتر شدید، این موفقیت چقدر در افزایش انگیزه شما سهم خواهد داشت و نمایشنامه برگزیده شما نامش چیست و چه قصهای را روایت میکند؟
بهطبع موفقیت در جشنواره تشویقی برای ادامه مسیر من در حوزه نگارش بوده و هست. این موفقیت برای هرکس میتواند نشانه این باشد که دارد مسیر را درست طی میکند. نمایشنامه «ما همه مقصریم» قصه آدمهایی است که همیشه در مشکلاتشان در پی این هستند که دیگری را مقصر جلوه داده تا به خودشان تسکین خاطر بدهند که انسانی عاری از اشتباه هستند اما مرگ ... تنها سرنوشتی است که مقصر نمیشناسد.
وضعیت نمایشنامهنویسی را در استان بوشهر چگونه ارزیابی میکنید؟
اینکه بگوییم نمایشنامهنویسی در استان روند روبه رشدی ندارد؛ جفایی است در حق نویسندگان هماستانی. اما حقیقت این است که این رشد بهصورت لاکپشتی بوده و تا بخواهد به خط پایان برسد، مسیری طولانی در پیش دارد. تعداد نویسندگان خوب استان بوشهر شاید به تعداد انگشتان دست هم نرسد و دلیلش این است که بیشتر نویسندگان فقط برای خودشان مینویسند ونوشتههایشان را در اختیار دیگر کارگردانان نمیگذارند. معضل دیگر نمایشنامهنویسی استان منتشر نشدن آثار نویسندگان است. اگر نمایشنامهها منتشر شوند حداقل این شانس را مییابند که در معرض دید خوانندگان تخصصی تئاتر داوری شوند. من اطمینان دارم که قصههای این استان ظرفیت این را دارند که در هر کجای این کشور و با هر تفکری به روی صحنه بروند و بدرخشند.
رویکرد انجمن هنرهای نمایشی استان در زمینه نمایشنامهنویسی و آموزش آن را در سالهای اخیر چگونه ارزیابی میکنید؟
درچند سال اخیر در حوزه نگارش نمایشنامه کارگاههای تخصصی خوبی برگزار شده که در پیشرفت این حوزه بسیار تاثیرگذار بوده و استمرار آن در سالهای آینده بیشک میتواند امیدبخش باشد و آیندهای روشن را در این زمینه نوید دهد. استان بوشهر پر از داستانهای شگرف و مرموز است ولی متاسفانه کمبود دانش و تکنیک نوشتن باعث شده که این قصهها بهدرستی تعریف نشوند و نتوانند مخاطب را جذب کنند.
فکر میکنید در تبلور ایده برای خلق یک نمایشنامه چه عواملی نقش دارند؟
همه چیز از ذهن یک نویسنده میتواند سوژهای برای خلق یک اثر باشد. بهشخصه من خودم رجوع به زندگی شخصی و فردی را ترجیح میدهم. هرچه سوژه شخصیتر باشد، نابتر و دست نویسنده در پرداخت آن بازتر است. البته مطالعه هم خیلی تاثیر دارد و با بالا بردن قدرت ارزیابی و تشخیص کلیشههای متداول این مهم را میسر میکند که سوژه ناب و پختهتر باشد.
اجرای نمایشنامههای نویسندگان هماستانی از سوی کارگردانان تئاتری چقدر میتواند در ماندگاری و رشد نمایشنامهنویسی استان نقش داشته باشد؟
اصلا یکی از اصلیترین مشکلات ما در زمینه نمایشنامه همین است که هرکس خودش برای خودش مینویسد. اگر نویسندگان آثارشان را در اختیار دیگران بگذارند؛ هم محکی برای نوشتههای خودشان است و هم فرصتی برای دیگر کارگردانان. من پارسال نمایشنامهای داشتم که در شهر مشهد، تهران و بابلسر اجرا شد و یا حسین زارعی دوست عزیز من که نمایشنامهاش امسال در هرمزگان اجرا شد. بهندرت این اتفاقات در استان میافتد که نویسندهای متنش خارج از استان از سوی هنرمند غیربومی اجرا شود و این دلیلش ضعف در نگارش نیست؛ بلکه ضعف در انتشار اثر است.
هنر نمایش در خارگ حالش چگونه است؟ آیا مسیر روبه رشدی را در پیش گرفته است؟
در خارگ تئاتر روند روبهرشد و مساعدی دارد اما در حوزه تولید متون نمایشی با ضعف نبود نویسنده مولف مواجه است. تعداد نویسنده در جزیره بهشدت کم است و البته کسانی هم که مینویسند بیشتر به سمت آثار اقتباسی روی آورده که البته این بهعینه بد نیست. بههرحال نگارش اقتباسی هم یک نوع سبک جا افتاده در زمینه نمایشنامه است ولی آنچه موجب رشد نمایشنامهنویسی میشود، نگارش آثار اصل (اورژینال) است. امید است با برگزاری کارگاههای تخصصی افراد بیشتری به سمت نمایشنامهنویسی روی بیاورند و با استفاده از موضوعات و ظرفیتهای اقلیمی و بومی به سمت تولید آثاری اصل و ناب بروند.
وقتی نمایشی مورد نقد واقع میشود، هم در بعد اجرا و هم در بعد متن مورد واکاوی قرار میگیرد، به نظر شما نقد آثار چقدر به پختگی قلم و تبلور ایدههای شما کمک میکند؟
نقد سازنده همیشه راهبردی و کارساز بوده و هست. نقد خوب ذائقه تماشاچی را به نویسنده گوشزد میکند و او را در مسیر درست رهنمود میسازد؛ البته همانقدر که نقد خوب سازنده است، نقد بد ویرانکننده است. نقدهایی که از ذهنیتهای بهشدت شخصی نشأت میگیرند و هیچ هدفی را در بررسی اثر دنبال نمیکنند. اینگونه نقدها نه تنها به رشد کمکی نمیکنند؛ بلکه در جدالی لجوجانه نویسنده را به قهقرا میبرند و به اثر آسیب جدی میزنند.
وجود جشنوارههای نمایشنامهنویسی چقدر به رشد این حوزه کمک میکند؟
جشنوارهها انگیزهای برای نوشتن هستند و سکوی پرتابی برای نویسندگان تازهکار. اگر جشنوارهها با انگیزه معرفی نویسندگان جوان و انتشار آثارشان شکل بگیرند، بسیار میتوانند در رشد نویسندگی در حوزه نمایشنامه مفید باشند. همینطور که مستحضر هستید من خودم از دل یکی از این جشنوارهها معرفی و دیده شدم.
نوشتن در حوزه تئاتر خیابانی سادهتر است یا تئاتر صحنهای؟
تکنیک و سوژه در هر دو نوع نگارش متفاوت است و هیچ کدام هم آسان نیست. اما چون نمایش خیابانی در دل تماشاچی اجرا میشود و اینکه تماشاچی بهصورت ایستاده اثر را تماشا میکند و کوچکترین چیزی میتواند نظر او را به هر سمتی جلب کند. از اینرو، فکر میکنم نمایشنامه خیابانی نیاز به سوژهای بسیار قوی و پرداختی فوقالعاده جذاب دارد و شاید نگارش این نوع نمایشنامهها قدری مشکلتر باشد.
سخن پایانی؟
ممنون از شما که این فرصت را به من دادید و تشکر میکنم از مادرم و دعاهای خیرش که اگر نبود من الان اینجا نبودم. همچنین بهطور ویژه تشکر میکنم از همسرم که پا به پای من در این مسیر پیش میآید و مرا حمایت میکند. برای یک نویسنده هیچ چیز باارزشتر از یک محیط آرام برای نوشتن نیست و همسر من همیشه این محیط را برای من فراهم کرده و همیشه اولین کسی است که آثار مرا میخواند و به من قوت قلب میدهد برای بهتر نوشتن. آرزوی موفقیت میکنم برای همه نویسندگان همشهری، هماستانی وهم میهنیام. ما از دیار فایزیم و صادق چوبک، از دیار منوچهر آتشی و ایرج صغیری ... حیف است که در حوزه نمایشنامه بنام و سرشناس نباشیم. انشاءالله به همت نویسندگان هماستانی این مهم هم تحقق پیدا میکند و در این زمینه هم بهترینها را به جامعه تئاتری ایران معرفی میکنیم./بامداد جنوب